ناله شبگیر
از کتاب: دیوان محجوبه هروی
، غزل
اگر از درد هجران میرم ای دوست
بمحشر دامنت را گیرم ای دوست
ز قحط وصل و از اندوه هجران
زعمر و زندگانی سیرم ای دوست
بود آسان دل از جان بر گرفتن
ولی مشکل ز تو دلگیرم ای دوست
نمی آرم گذر کردن ز کویت
بزلفین تو در زنجیرم ای دوست
نکردی خواب نوشین گر رسیدی
بگوشت نالۀ شبگیرم از دوست
چها گشتم بصد ناکامی از تو
چه سازم بود این تقدیرم ای دوست
تو میگویی که بیمن شادمانی
بجان تو زجان دلگیرم ای دوست
ز بس غمها که « محجوبه» کشیدم
چو لاله در جوانی پیرم ای دوست