32

تفصیل تاویل رموز

از کتاب: نگاهی به سلامان و ابسال جامی

در سابق گفته شد که قصۀ سلامان و ابسال یک داشتان رمزی فلسفی است که ظاهرش مراد نیست و بقول جامی : 

زان غرض نه قبل و قال ما و تست

بلکه کشف سر حال ما و تست


ابن سینا در این مورد گوید : " فا ذا قرع سمعک فیما یقرعه وسرد علیک فیما تسمعه قصة سلامان" و ابسال فاعلم أن سلامان مثل ضرب لک وأن ابسالا مثل " ضرب لدر جتک فى العرفان ، ان كنت من اهله ثم حل الرمز"

"ان اطقت" یعنی : چون در اموری که می شنوی داستان سلامان و ابسال بگوش تورسد. بدان که سلامان مثلی است که برای تو زدند و ابسال مثلی است که برای درجه تو در عرفان زدند اگر تو از اهل آن باشی پس اگر میتوانی این رمز بگشای امام فخر الدین رازی که در شرح اشارات بر عقاید شیخ نظر هائی وارد کرده است راجع به گفتار او در باب حل رمز داستان سلامان و انسال چنین اظهار نظر میکند :

"باید دانست که قصه سلامان و ابسال در شمار امور عقلیه نیست که عقل بتواند به تنها ای بدان راه یابد و به معرفت آن نایل شود بلکه این داستان مانند " احاجی " هم نیست زیرا که در احاجی صفاتی را ذکر میکنند که مجموع آن به یک چیز اختصاص دارد جز آنکه اختصاص آن صفات بدان چیز بعید از فهم است پس لاجرم عقل میتواند بسبب تأمل در آن صفات بر آن چیز استدلال کند اگر چه این کار مشکل است . و نیز این داستان از وقایع مشهور و معلوم نیست تا مرادشیخ را از آن بتوان استنباط کرد بلکه سلامان و ابسال دو لفظی است که شیخ آندورا برای بعضی از امور از خود ساخته است چون امر بدین منوال باشد استقلال عقل در وقوف بدان محال است. آیا نمی بینی که اگر کسی لفظ سواد و بیاض را مثلا برای آسمان و زمین وضع کند وقوف بغرض متكلم بدان اصطلاح محال است مگر بعد از آنکه متكلم غرض خود را از آن اصطلاح روشن سازد. از آنچه که گفتیم روشن شد که قول شیخ : " ثم حل الرمزان رطقت  ثم حل الرمزان اطقت " ظلم است و امر بحل آن در حکم تکلیف به معرفت غیب است "  فخر الدین رازی پس از دکر ایراد بالا در تأویل رموز آن داستانمیگوید :

 شایسته ترین کلامی که در تاویل داستان گفته اند اینست: مراد از سلامان آدم علیه السلام و از ابسال بهشت است پس گویا گفته است که مراد از آدم نفس ناطقه توست و از جنت در جات سعادت تو و چون آدم گندم تناول کرد و از بهشت خارج شد و مقصود از این سحن آنست که وقتی نفس ناطقه به نیروهای شهوانی التفات کرد از درجات عقلی خود ساقط شد و از سعادات نفسانیه ای که شایسته وی است محروم گردید. اینست تفسیر و تاویل مناسب و خداوند بغرض شیخ از آندو لفظ داناتر است و به الجمله این از اموریست که به اغراض علمی ارتباط ندارد .

محقق طوسی که در شرح اشارات بدفاع از شیخ کمر بسته است بر انتقاد رازی پرداخت . و چنین نتیجه گرفت: فاذن الامر بحل الرمز لیس تكلیفا بمعرفة الغیب...

و اینک برای آنکه برموز فلسفی این داستان آشنا شویم بعضی از دقایق و نکات را که فهم رموز بر آن توقف دارد بطور اختصار شرح میدهیم.