فراز و نشیب مشارکت سیاسی زنان در حماسه و تاریخ افغانستان

از کتاب: مضامین متفرقه از ناهید علومی ، بخش نخست
14 March 2026

مقدم کلام

تا قبل از بازگشت دوباره گروه تاریک اندیش طالبان، زنان افغانستان در عرصه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سهم درخور اهمیتی داشته اند، در هر مرحلۀ تاریخ سیاسی افغانستان میتوان از نقش برجستۀ زنان یادآور شد و به نسلهای بعدی بشارت داد که زن افغان در هر دور به رغم دشواریها و موانع جدی شایسته گی لازم را از خود تبارز داده است. 


فراز تدریجی

گذشته های دور

آنچه از تمدن ویدی و اوستا (1) در یکنیم تا دو هزار سال قبل از تقویم مشترک به یادگار مانده است، سیمای جامعه را منقسم به طبقه های اجتماعی متضاد نشان میدهد، در این دوره اگر آنرا دورۀ نظام برده گی بپنداریم، مواضع مردم برحسب موقعیت طبقاتی آنان مشخص شده است،زنان و مردان این دوران تفاوت کلی نداشتند و در یک ردیف قرار داشتند.


زنان در مدنیت ویدی

از سروده های ویدی در مورد موقف زن در جامعه و خانواده به صراحت معلوم میگردد که به زن در این دوره حرمت قایل بودند وبا مردها در همه موارد حیات اجتماعی فرقی نداشتند.

زنان در زمرۀ سرودسرایان ویدی شامل بودند، چنانچه همین ریشیها (دانایان و روحانیون زن و مرد) رهنمایی جامعه را هم بعهده داشتند، پس میتوان گفت که در مدنیت ویدی مقام و منزلت زن و مرد با هم یکسان بوده است.

در این دوره با آنکه مرد فرمانروای خانه بود،اما زن را به دیده حقارت یا مانند کنیز نمینگریست، بل او را همکار و غمخوار فرزندان میپنداشتند. زنان برعلاوه انجام کار ریشیگری { شاعری و آوازخوانی} به مجلسهای"سبها " که به جرگه های قبیلوی کنونی شباهت داشت اشتراک میورزیدند. 

این امر نوعی از نخستین مشارکت سیاسی زنان در حیات اجتماعی را نشان میدهد، همچنان درآن عصر زنان اسیر  چهاردیوار خانه نبودند، بل دوشادوش مردان در مزارع، چراگاهها و حتی بازیهای مشترک داشتند. در این دور زن شعر میگفت، به میدانهای قربانی و کارهای مشترک حاضر میشدند و در تصامیم مهم سیاسی سهم بارز داشتند.


زنان در عصر اوستا

تمدن اوستائی که ادامۀ همان تمدن ویدی در آغوش جامعه آریایی بوده و از هزاره اول قبل از میلاد آغاز یافته است، در آن زنان همچنان در امور اجتماعی و فرهنگی با مردان سهم مشترک داشتند و در خانواده از حرمت و اعتبار لازم برخوردار بودند. ازدواج نکردن در عصر اوستائی نوع عیب اجتماعی شمرده میشد، تقاضای نامزدی هرچند از طرف پدرومادر صورت میگرفت، اما دختر و پسر در انتخاب شان از حق معین بهره مند بودند.

این امر بیانگر آن است که تساوی حقوق دراین عصر لمس شده و سنتهای ناپسند مانند ازدواج اجباری در این مرحلۀ از تاریخ میهن ما به مشاهده نرسیده است.

به قول داکتر گیگر Dr.Geiger دانشمند اوستاشناس معروف آلمانی در عرصه دیانت زردشتی میخوانیم: که زن در صف همسری شوهر قرار میگیرد نه از تابعین او، کنیزش نیست، بل رفیق و همسر در کلیه حقوق با وی شریک و برابر است."(2)


در زمان اسکندر مقدونی

در سال 330 قبل از تقویم مشترک سکندر از “ایران” به افغانستان که فاقد دولت مرکزی بود مارش نمود. برخلاف انتظار مدت چهار سال با صدهزار عسکر در دامنه های هندوکش گیر ماند. روکسانه {رخشانه - روشانه– روشنک}دختر وخش ارد والی باختر( بلخ) که زیباترین دختری مثل هزاران زن دیگر، در جریان لشکرکشی اسکندر به شرق بدست قشون مقدونی اسیر گردید. روکسانه با ملاحت و لطافت شرقی در میان هزاران زن اسیر توجه اسکندر را بخود جلب کرد و اسکندر او را به همسری برگزید، روکسانه ولیعهد اسکندر را به دنیا آورد. (3)

تصویر نقاشی شده روکسانه و اسکندر مقدونی


روکسانه

احمد علی کهزاد مؤرخ شهیر افغانستان در جلد اول تأریخ افغانستان از قول سراورل ستن محقق انگلیسی مینویسد: " روکسانه دختر یکی از نجبای باختر( بلخ) به واسطه زیبائی خارق العاده به یکی از قلعه های ( دره روشان در جوار شغنان -بدخشان) فرستاده شد تا در آنجا محفوظ بماند. 


این نخستین شاهدخت باختر و یک زنی از  افغانستان بود که در اداره امور امپراتوری بزرگ جهان سهم متبارز ایفأ میکرد، وی بعد  از مرگ ناگهانی اسکندر در بابل در 323 قبل از تقویم مشترک از او فرزندی بنام اسکندر چهارم بدنیا آورد. بعد از مرگ اسکندر، روکسانه و پسرش قربانی دسیسه های سیاسی امپراتوری اسکندر شدند. 


دوره کوشانی ها و موقف زنان 

زمانی که دولت مقتدر کوشانی جاگزین دولتهای قبلی گردید و ساحه نفوذ این امپراتوری تا کرانه های سند پیش رفت، تعصب مذهبی کمتر وجود داشت، کنشکای کبیر( از 120 تا 160 ت.م) که پایتخت تابستانی او بگرام و مرکز زمستانیش پشاور بود، مذهب بودائی را در کشور وسعت بخشید. (4)

از آثار تاریخی این دوره در معبد بگرام آشکار میشود که زن در آنوقت منزلت بسزائی داشت تا آنکه بشکل " الهه ها " مورد ستایش و پرستش قرار میگرفتند، در این دور تساوی زن و مرد یک تصاعد معین را نشان میداد و برای جامعه قابل پذیرش بود. 


زن درخراسان

در قرن هفتم تقویم مشترک زنان خراسان تا حد اشتغال مقام پادشاهی حق داشتند. کتایون همسر شاه بلخ، سیندخت،  همسر محراب شاه  کابلی  و  مادر  رودابه، تهمینه شاهدخت سمنگان همسر رستم و مادر سهراب ،همچنان در دورۀ ساسانیها " پوران دختها"و" آذر دختها "به پادشاهی رسیده بودند. از همینجا است که میتوان موضوع مشارکت سیاسی زنان در اداره امور را الگو و نشانه گرفت و مدعی شد که زنان در هر مرحله تأریخ افغانستان حماسه آفریده اند و سیمای درخشان شان هویدا بوده است.


نقاشی سلطان رضیه غوری

نقاشی گوهرشاد بیگم

وضع زنان هنگام استیلای عرب

در دوران تسلط عربها که برده گی زنان شدت یافت و ایده های مذهبی بنیاد ایدیالوژیک مناسبات جامعه را تحت کنترول گرفت، اشراف و عیان و طبقات دارا برای شکوه و عظمت شان دربارها و حرمسرایهای بزرگ تشکیل داده و زنان زیادی را در این حرمسراها بحیث کنیز و برده نگهداری نموده و زنان را به اسارت هوا و هوس خویش کشیدند.

استیلای عرب بدون غارت، انهدام و کشتار انجام نیافت، در کنار دیگر فجایع و ویرانی ها، دختران و زنان بیشمار خراسان را در بازارهای مدینه فروختند و زیبارویان بیشماری از مناطق مفتوحه چون تحفه های گرانبها به دارالخلیفه ( بغداد) فرستادند. آنانی که تسلیم شده بودند موالی ( بنده گان) خوانده شدند. 

مساله حقوق زن و مرد پایمال شد و فاتحان عرب که از شکوه و جلال دربارهای محلی حسرت و لذت میبردند، غالباً رسالت خود را فراموش نموده و از سرزمینهای شرقی غلام بچه گان و کنیزان زیادی را جمع و به غنایم شان افزودند.


دوره های طاهریان، سامانیان، غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان

تحت تاثیر مفکوره های اسلامی مؤسسات مذهبی زیادی بوجود آمد که زن را به اسارت عمیقتر کشید و به تداوم آن زن از بیشترین حقوق خود محروم گردانیده شد.


استیلای چنگیز

مغولها که در قرن سیزدهم به سرزمین ما هجوم آوردند، همه شهر ها را به ویرانه مبدل و شمار اندک مردم که در کوه پایه ها بودند نجات یافتند.  


احیای مجدد ، غوریان و عصر تیموریان هرات

در دورۀ غوریان سلطان رضیه دختر شمس الدین التمش غوری افغان در سال 1185 تقویم مشترک در دهلی بر تخت سلطنت جلوس نمود و 26 سال پادشاهی نمود. التمش رضیه را از همه فرزندانش بیشتر دوست داشت، میگویند: رضیه برعلاوه دیگر دانستنیها، به اسپسواری، شمشیر زنی وغیره فنون مردانه مهارت بسزائی داشت.(5)

طوری که از تصویرش پیداست، خیلی قشنگ و دلربا هم بود، گویند صدای جذاب داشت که به زیبائی اش افزوده بود.

بعد از یک دور تاریک صاعقه چنگیزی و ایجاد دولت گورگانی (تیموری) در هرات که شاهرخ میرزا یکی از نواده های تیمور گورگانی در قرن 14 زمام امور را بدست داشت. این دوره را از لحاظ هنر، ادب و فرهنگ میتوان دور درخشانی محسوب نمود، در همین وقت ملکه گوهر شاد بیگم بانوی شاهرخ میرزا قد بر افراشت و در رشد و احیای فرهنگ دوشادوش همسرش کار نمود . در دانشنامه آزاد میخوانیم: "گوهرشادبیگم بعد  از پدرش امیر تیمور، به مدت ۴۳ سال بر مناطق وسیعی از “ایران” و افغانستان حکمرانی کرد، او در سال ۱۴۰۵ پایتخت تیموریان را از سمرقند به هرات منتقل نمود."(6) در کنار وی زنان نامدار دیگر هم ظهور نمودند، اما هنوزهم در تعلیم و تربیه وبا سواد شدن زنان موانع وجود داشت.


دور افغانان لودی در هند

در دهه های ۳۰ و ۴۰  قرن پانزدهم تقویم مشترک در نظام پادشاهی دهلی که درحال اضمحلال بود، افغانان آهسته ولی مداوماً بصورت یک گروه فشار در آمدند. در بین آنان ملک بهلول لودی، جانشین اسلام خان لودی، قویترین فرد این خانواده بود" (7)

پوهاند عبدالشکور ارشاد در یک مصاحبه خود میگوید:" در نتیجه توطئه مادر ابراهیم لودی غرض بر انداختن سلطنت بابری در هند، بابر مقهور{ مغلوب}شد، و در سال 1554 بعد از سرنگونی سلطنت لودیان در دهلی و آگره و قتل سلطان ابراهیم لودی در میدان جنگ شاه خانم همسر سلطان ابراهیم لودی را با پسر خورد سالش به افغانستان تبعید تا بقیه عمر خود را در قلعه مظفر بدخشان طور زندانی سپری کند، خانم لودی که سوار بر کجاوه شتر، تحت نظر محافظین مغولی بسوی افغانستان حرکت میکرد، وقتی قافله به محل قلعۀ اتک رسید، توقف نمود  بعد از استراحت کوتاه دوباره به راه افتاد، هنگامی که قافله از روی پل سند عبور میکرد، خانم ابراهیم لودی دفعتاً از روی کجاوه بلند گردیده و مانند  عقابی  خشمگین بال  گشود و  خود  را  در  وسط رودخانه پرتاب کرد وامواج رود خانه این بانوی با شهامت را در خود فرو برد و محافظین مغولی با حیرت مشاهده کردند که این زن دلیر افغان چگونه در کام امواج خروشان رود خانه فرو رفت و مرگ را بر زنده گی در اسارت دشمن ترجیع داد. "



زنان بادرایت

 میرمن نازو انا

میرمن نازو انا متولد 1650، دختر سلطان ملخی توخی یکی از رؤسای محلی قلات (زابل) مادر میرویس خان هوتکی مؤسس دولت هوتکیان در کندهار گفته میشود، هنگامی که سلطان ملخی در یکی از حملات دشمن به قتل میرسد، پسرش حاجی عادل خان به جنگ رفت و حفاظت قلعه به نازو انا خواهر خود واگذار شد. نازو مانند یک سپاهی دلیر خود را مسلح ساخت و به پاسداری از قلعه پرداخت. او شاعر و شخصیت سیاسی و حامی فرزندش بود، دیوان شعری هم دارد:


سحرګه وه د نرګیس لیمه لانده

څاڅکی څاڅکی یی له سترګو څڅیده

ما ویل څه دی ښکلیه ګله ولې ژاړې

دی ویل ژوند مې دی یوه خوله خندیده 


نام این قهرمان پاک دامن افغان برای همیشه در خاطره ها باقی است، به میمنت نام و شهرت نیک او بسی از مردم افغانستان نام دختران خود را " نازو" گذاشته و میگذارند. (9)



زرغونه انا مادر احمد شاه درانی مؤسس دولت مستقل افغانستان

بنابر روایت اکادمیسن رﺷﺎد و عبدالروف بینوا، زرغونه اﻧﺎ ﻣﺎدر احمدشاه ﺑﺎﺑﺎ، یکی از زﻧﺎن ھوﺷﯾﺎر اﻓﻐﺎن بود، احمدشاه در سال هشتم پادشاهی (1755)جرگۀ بزرگ قومی را به خاطر اعمار شهر دعوت و گفت که شهر باید حصارها داشته باشد، اما زرغونه انا ناگهان وارد جرگه شده و خطاب به فرزندش مانع این حصار شد و گفت اگر در شهر مردان با همت باشند نیاز به حصار بلند و دیوارکشی نیست. این شهامت و درایت ثبت تاریخ افغانستان است. (10)







لوېه ادی، مادر وزیر فتح خان
یکی از زنان با شهامت که بر اثر چندین حرکات شجاعانه مانند: حمله مسلحانه به زندان شهر کندهار ور هائی قیصر پسر زمانشاه، حفظ امنیت شهر کندهار تا هنگام معلوم شدن سرنوشت جنگ و صلح سال 1799 در عهد شاه زمان نواسۀ احمدشاه درانی که گفته شده است. داماد خود مرتضی خان را که قصد چپاول تجارت خانه ها و دوکان ها را داشت با  شمشیر ضربتی  به  او حواله و به زندان افگندش. روی این شجاعتها درمیان مردم کندهار به لویه ادی( مادربزرگ) شناخته و معروف شد.
لویه ادی از قریه مالگیر ولسوالی گرشک و منسوب به قوم بارکزائی و مادر وزیر فتح خان بود. (11)

میرمن عینو
یکی از زنان نامدار کندهار در عصر احمد شاه ابدالی میباشد. غلام محمد غبار درکتاب (احمد شاه بابا) از زبان مردم کندهار مینویسد:" در بازگشت احمد شاه بابا از یکی از سفرهای جنگی اش در علاقه دامان قرار گاه اردوی خود را بنا کرد،یکنفر سپاهی شبانه اردو را ترک و بدون اجازه بسوی قریه خود که از قرارگاه دور نبود به دیدار" عینو" همسرش رسید، اما همین که خانم او دانست که شوهرش گریزی، رکاب احمد شاه را ترک نموده، سوگند یاد نمود که او را به خانه راه ندهد و گفت عیب است پیش از آن که احمد شاه بابا به حرمسرای خود داخل شود، سپاهی او به خانه آید. 
سپاهی مجبور به عودت و در ورود به اردوگاه ازسوی پهرهدار توقف داده شد. فردا این قصه به منصبدار رسید،سپاهی آزاد ولی عین حکایت به دربار احمد شاه رسید.احمد شاه از چنین احساسات یک زن افغان بینهایت مشعوف و به غرض تشویق، کاریزی را که نزدیک قصبه مذکور بود به آن زن بخشید." این زن همان بی بی عینو بود که تا حال منطقه مذکور به نام کاریز عینو یاد میشود.

زنان هنگام قیامها و مبارزه آزادی خواهی مردم افغانستان علیه استیلای خارجی
مبارزه آزادی خواهانه علیه تسلط بیگانه ها از ولایات شرقی و جنوبی آغاز یافت، در محاذ های استقلال طلبانه زنان بیشماری ظهور نمودند که علم استقلال را برافراشته نگهداشتند و مشوق مردان در استرداد استقلال بودند. 
 
میرمن اکرم
در دسمبر 1840 مردم زمیندار در سواحل هلمند به رهبری اختر محمد خان علیزائی علم قیام و جهاد علیه انگلیس را برداشتند و جنرال نات وراولسن راماتی را مصروف با خود ساختند. در این معاذ انگلیسها به زور پول از طریق جواسیس خود اکرم خان را دستگیر و در کندهار به توپ بستند. اینجاست که زن شجاع دیگری ظهور میکند، این زن میرمن اکرم همسر اکرم خان بود که ندای جهاد بلند کرد و بر اسپ سوار علیه انگلیسها برخاست، انگلیسها میرمن اکرم را هم زندانی نمودند و به کابل فرستادند، اما مردم غیور غزنی بر سپاه دشمن یورش برده زندانیان و میرمن اکرم را آزاد نمودند.(12)


ملالی میوند ( افغان)
"در جنگ دوم افغان - انگلیس( معاذ میوند) در سال 1880 به رهبری سردار ایوب خان که به شکست شدید انگلیس و واپسگیری کندهار منتج شد، از شناخته شده ترین افراد شرکت کننده در این جنگ بانوئی بنام ملاله بود.ملالی دختری کندهاری بود که در جنگ میوند به مبارزان افغان آب آشامیدنی میرساند. هنگامیکه پرچمدار قوای افغان هدف گلوله قرار گرفت و بیرق از دستش بر زمین افتاد. ملالی مشک آب را برزمین گذاشت و بیرق افتاده را بلند کرد با خطاب قرار دادن مبارزان افغان آنان را به ادامه جنگ فراخواند:

که په میوند کی شهید نشوی
 خدایه لالیه بی ننگی ته دی ساتینه

همین سخنان باعث تحریک قوای ملی و تا حدودی شکست خورده افغان شد و در نهایت به پیروزی آنان انجامید، اما ملالی خود نیز دراین پیکار جان باخت. نظر به گفته های پوهاند ارشاد خانواده ملالی میوند هنوز در قریه (دخوګېانېو کارېز) زنده گی میکنند " (13)

غازی ادی که از خوشی ولایت لوگر برخاست و درقیام علیه استعمار انگلیس حماسه آفرید. همچنان زنان دیگری مانند: گلناره، میرمن اکرم، میرمن سپینه ادی، بخت نامه، معصومه {تروریا زن کاکا}،مستوره، زهرا ،هریک قهرمانی هائی در راه حصول استقلال و آزادی داشتند.
عایشه درانی سال وفات 1820 یگانه شاعری بود که اشعارش در اخیر قرن 19 لیتو گرافی{Lithografie}شد.
یعنی در نخستین چاپخانه سنگی طبع شد، بی بی سنگی که کوته سنگی به نام میباشد، مریم کنیزک و صنوبر عاجزه و بعد مستوره غوری ،محجوبه هروی، مخفی بدخشی از مشاهیر شاعر زنان اند. 

"زنان ودختران کابل درجنگها ومعرکه های استقلال خواهی سهم فعال داشتند، به مردان نان، آب واسلحه می رسانیدند. به همین دلیل در یک روز 80 زن مبارز کابل در دامنه های کوه{آسمائی} از طرف انگلیسها شهید شدند و در آنزمان با روی باز غازیان را در مقابله با غلیمان تشویق و یاری مینمودند. انگلیسها برای جلوگیری از این تحریکات دست به تدبیر زدند، که بتوانند زنها را از مردها تجرید و تفکیک نمایند و عوامل احساسات غازیان را از میان بردارند، تدبیر چنان بود که زنان را جبراً متحمل به پوشیدن چادری نمودند، این امر در شهرها و اکناف به وسیله فشار روحانیون و حمایه دولت وقت ( امیر دوست محمد خان) گسترش یافت."(14) بعد از دورۀ امانی این کیسه از میان برداشته شد و آزادی زنان تضمین گردید.
بی بی حلیمه مشهور به بوبو جان جیغه دار - دختر میرعتیق الله از اولادۀ میر واعظ کابلی، همسر امیر عبدالرحمن خان در سال 1858 یا 1859 در بارانۀ کابل چشم به جهان گشود، او در خانه پدر علوم متداوله را فراگرفت در جوانی و بلوغ بخصوص بعد از همسری شاه مقتدر، حلیمه از اتوریته و هژمونی زنانه برخوردار بود و در ادب و شاعری در میان زنان آنروزگار برجسته و سرآمد بود. (15)

زنان بعد از حصول استقلال سیاسی افغانستان
بعد از حصول استقلال سیاسی افغانستان در سال 1919 زنان در احیای فرهنگی نقش بسزائی داشتند.
نخستین مکتب برای زنان به نام مکتب مستورات و کتابهای به نام " امان النسوان " برای دورۀ "رشدیه" تنظیم گردید. 
جریدۀ " ارشاد النسوان " به مدیریت اسما رسمیه خانم محمود طرزی و روح افزا دختر محمد زمانخان چاپ و نشر گردید. تشویق ملکه ثریا در تقویت نهضت زنان نقش مهم داشت، رفع حجاب، ممنوع قراردادن نکاح دختران نابالغ، لغو کامل برده گی و کنیزگیری زنان از جمله کارهای برجسته این دوره برای زنان بود.


ملکه ثریا طرزی
دختر محمود طرزی در 24 نوامبر 1879 در دمشق بدنیا آمد و در سال 1912 با امان‌الله شاه ازدواج نمود، تبار ملکه ثریا به پاینده خان (1800) و حاج جمک‌ خان بارکزائی (1771-1719) میرسد.

مساعی شاه امان الله و ملکه  ثریا در انکشاف تعلیم و تربیه زنان در تاریخ افغانستان بینظیر بود.در جنوری 1921 اولین مکتب دخترانه به نام لیسه ملالی در شهر کابل در ناحیۀ شهرآرا گشایش یافت، این مکتب پنجاه نفر شاگرد داشت، شاگردان مرکب بودند از دختران خُردسال و زنان جوان. اسما رسمیه خانم محمود طرزی که در خارج از افغانستان تحصیل کرده بود، اداره و تدریس این مکتب را به عهده داشت و همچنین یک تعداد معلمهای ترک، آلمانی و هندی در آنجا تدریس میکردند.
در همین سال به همت ثریا به نشر اولین مجله مخصوص زنان بنام «ارشاد نسوان» اقدام شد که مسئولیت آن نیز بعهده اسما رسمیه طرزی بود و اولین شمارۀ آن در 17 مارچ 1921 به نشر رسید، این نشریه بشکل مجله یا هفته نامه تا سال 1925 به نشرات خود ادامه داد. مجله بانو ( ناشر اندیشه های زنان افغانستان در اروپا) که اینجانب در دت ده سال مهتمم و مدیر مسئول آن بودم، افتخار مینماید که ادامه دهنده خط نشراتی ارشاد النسوان بوده و این جریده را الگوی کار نشراتی خود قرار میداد، اینکه حال مجلۀ بانو چگونه نشرات دارد سخن جداست.
ملکه ثریا در سال 1927 امان الله خان را در«سفر بزرگ» همراهی کرد. در این سفر این زوج از کشورهای ایران، ترکیه، شوروی، انگلیس، آلمان، فرانسه، ایتالیا، مصر و هندوستان بازدید کردند. این مسافرت شوق نوینسازی افغانستان را دراین دو زنده تر کرد و به هنگام بازگشت،امان الله خان تشکیل یک لویه جرگه داد و به انتقاد از سنتگرائی رؤسای قبایل افغان پرداخت. انتقادات بسیاری ازسوی مردم نسبت به بیحجابی ثریا و اینکه از وی عکس گرفته شده بود شیوع پیدا کرد.
مجددیها که از با نفوذترین خانواده های روحانی کابل بودند فتوای کفر شاه را بدست خط تقریباً چهارصد نفر از علمای دینی که عمدتاً از جانب انگلیسها پول دریافت میکردند رسانیده و به ولایت جنوبی فرستادند که بدین وسیله مردم آنجا را بیشتر علیه شاه تحریک نموده، آتش شورش قبایلی را دامن زدند.
این عوامل و رویدادهای دیگر به سرنگونی حکومت امان الله   انجامید،   ملکه  ثریا   بعد   از   یک  دورۀ   تبعید طولانی در 20 اپریل 1968 در سن هفتاد ساله گی در شهر روم کشور ایتالیا در گذشت.(16) 



ماگه رحمانی
یکی دیگر زنان نامدار این دوره "ماگه رحمانی دختر غلام احمد رحمانی از پدر افغان و مادر روسی که در سال 1924 در ماسکو بدنیا آمد.(17)
در سال 2021 تا سن 96 ساله گی که در لندن بود، از وی احوال داشتم و غرض یک مصاحبه تماس گرفته بودم ،اما با دریغ بعد از آن تلاشهایم برای دریافت وی نتیجه نداد. شنیدم که در خانه کهن سالان نقل مکان نموده بود. 

او منحیث نخستین زن تذکره نویس شاعر زنان افغان مولف کتاب " پرده نشینان سخنگوی" میباشد که در این کتاب فهرستی از زنان شاعر در طول تاریخ حتی الامکان آمده است. 
در رابطه به کار ناتمام خانم ماگه رحمانی و کتاب شعر زنان افغانستان هنگام تصدی مدیریت مجله بانو کارهائی را رویدست گرفتم و شماری از شناسنامه های شاعر زنان را جمعآوری نمودم، با قطع ارتباط با مجلۀ بانو از چگونگی پیشرفت آن آگاهی ندارم..






آمنه فدوی
(1859-1925) دختر نور محمد خان یکی از کواسه های سلطان محمد خان طلائی که اشعاری هم سروده است، دیگر فاطمه سلطان ملقب به فاتو جان سال وفات 1930 دختر امیر دوست محمد خان نام برد. 



مرحله دموکراسی و زنان

 
نخستین نشانه های تمایل مبارزه دموکراتیک در بین زنان در پرتو قانون اساسی 1964 که یک سلسله آزادیهای نسبی دموکراتیک را به زنان و مردان قایل شدند بمیان آمد. در کنار مؤسسه نسوان و نشر جریده میرمن و کهول که در چوکات دولت فعالیت مینمود، جمعیتهای زنان دموکرات نیز تشکلهای خویشرا پایه گذاری نمودند.
این تشکلها ظاهراً سازمان صنفی بودند، اما از جهت پیوند به احزاب چپ جانبداری ایدیالوژیک داشت، این تشکل که بعد ها به نام سازمان دموکراتیک زنان شهرت یافت.

سازمان زنان تحت رهبری خانم اناهیتا راتبزاد بصورت وسیع در مکتبها، پوهنتونها و مؤسسات دولتی مرکز و بعد ولایات ، ولسوالیها به مبارزه سیاسی و صنفی شان ادامه دادند. این سازمان هشتم مارچ روز همبسته گی بین المللی زنان را تجلیل و آنرا نهادینه ساختند.

اناهیتا راتبزاد
اناهیتا راتبزاد در اکتوبر سال 1931 در گلدره کابل متولد شد. آموزش متوسطه را تا ختم صنف هشتم در سال 1945 در لیسه ملالی به پایان رسانید و سپس در سال 1947 در یک دوره یکساله پرسـتاری در تربیه نرسنگ در کابل آموزش دید و بعد از آن دو سال در همین  رشته  در  شیکاگو تحصیل کرد. در سال 1975 وارد پوهنحًی طب پوهنتون کابل شد و در سال 1963 تحصیلات را به اتمام رساند.
راتبزاد اولین زن سیاستمدار افغان بود که در سال 1965 به عنوان کاندید حزب دموکراتیک خلق در دورۀ دوازدهم به شورای ملی افغانستان راه یافت و دو دور نماینده کابل در شورای ملی بود.
وی در سال 1986 عضو کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق شد و به مدارج عالی در این حزب و دولت تحت رهبری این حزب رسید.
بعد از کودتای هفت ثور که منجر به ایجاد دولت جدید در افغانستان شد. وی بعنوان عضو شورای انقلابی افغانستان منصوب و در سال 1981 عضو دفتر سیاسی حزب شد و به مقام وزارت های معارف و کار امور اجتماعی رسید و در اواخر دهه هشتاد تقویم مشترک رئیس سازمان صلح و همبسته گی افغانستان بود. (18)