فراز و نشیب مشارکت سیاسی زنان در حماسه و تاریخ افغانستان
مقدم کلام
تا قبل از بازگشت دوباره گروه تاریک اندیش طالبان، زنان افغانستان در عرصه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سهم درخور اهمیتی داشته اند، در هر مرحلۀ تاریخ سیاسی افغانستان میتوان از نقش برجستۀ زنان یادآور شد و به نسلهای بعدی بشارت داد که زن افغان در هر دور به رغم دشواریها و موانع جدی شایسته گی لازم را از خود تبارز داده است.
فراز تدریجی
گذشته های دور
آنچه از تمدن ویدی و اوستا (1) در یکنیم تا دو هزار سال قبل از تقویم مشترک به یادگار مانده است، سیمای جامعه را منقسم به طبقه های اجتماعی متضاد نشان میدهد، در این دوره اگر آنرا دورۀ نظام برده گی بپنداریم، مواضع مردم برحسب موقعیت طبقاتی آنان مشخص شده است،زنان و مردان این دوران تفاوت کلی نداشتند و در یک ردیف قرار داشتند.
زنان در مدنیت ویدی
از سروده های ویدی در مورد موقف زن در جامعه و خانواده به صراحت معلوم میگردد که به زن در این دوره حرمت قایل بودند وبا مردها در همه موارد حیات اجتماعی فرقی نداشتند.
زنان در زمرۀ سرودسرایان ویدی شامل بودند، چنانچه همین ریشیها (دانایان و روحانیون زن و مرد) رهنمایی جامعه را هم بعهده داشتند، پس میتوان گفت که در مدنیت ویدی مقام و منزلت زن و مرد با هم یکسان بوده است.
در این دوره با آنکه مرد فرمانروای خانه بود،اما زن را به دیده حقارت یا مانند کنیز نمینگریست، بل او را همکار و غمخوار فرزندان میپنداشتند. زنان برعلاوه انجام کار ریشیگری { شاعری و آوازخوانی} به مجلسهای"سبها " که به جرگه های قبیلوی کنونی شباهت داشت اشتراک میورزیدند.
این امر نوعی از نخستین مشارکت سیاسی زنان در حیات اجتماعی را نشان میدهد، همچنان درآن عصر زنان اسیر چهاردیوار خانه نبودند، بل دوشادوش مردان در مزارع، چراگاهها و حتی بازیهای مشترک داشتند. در این دور زن شعر میگفت، به میدانهای قربانی و کارهای مشترک حاضر میشدند و در تصامیم مهم سیاسی سهم بارز داشتند.
زنان در عصر اوستا
تمدن اوستائی که ادامۀ همان تمدن ویدی در آغوش جامعه آریایی بوده و از هزاره اول قبل از میلاد آغاز یافته است، در آن زنان همچنان در امور اجتماعی و فرهنگی با مردان سهم مشترک داشتند و در خانواده از حرمت و اعتبار لازم برخوردار بودند. ازدواج نکردن در عصر اوستائی نوع عیب اجتماعی شمرده میشد، تقاضای نامزدی هرچند از طرف پدرومادر صورت میگرفت، اما دختر و پسر در انتخاب شان از حق معین بهره مند بودند.
این امر بیانگر آن است که تساوی حقوق دراین عصر لمس شده و سنتهای ناپسند مانند ازدواج اجباری در این مرحلۀ از تاریخ میهن ما به مشاهده نرسیده است.
به قول داکتر گیگر Dr.Geiger دانشمند اوستاشناس معروف آلمانی در عرصه دیانت زردشتی میخوانیم: که زن در صف همسری شوهر قرار میگیرد نه از تابعین او، کنیزش نیست، بل رفیق و همسر در کلیه حقوق با وی شریک و برابر است."(2)
در زمان اسکندر مقدونی
در سال 330 قبل از تقویم مشترک سکندر از “ایران” به افغانستان که فاقد دولت مرکزی بود مارش نمود. برخلاف انتظار مدت چهار سال با صدهزار عسکر در دامنه های هندوکش گیر ماند. روکسانه {رخشانه - روشانه– روشنک}دختر وخش ارد والی باختر( بلخ) که زیباترین دختری مثل هزاران زن دیگر، در جریان لشکرکشی اسکندر به شرق بدست قشون مقدونی اسیر گردید. روکسانه با ملاحت و لطافت شرقی در میان هزاران زن اسیر توجه اسکندر را بخود جلب کرد و اسکندر او را به همسری برگزید، روکسانه ولیعهد اسکندر را به دنیا آورد. (3)

تصویر نقاشی شده روکسانه و اسکندر مقدونی

روکسانه
احمد علی کهزاد مؤرخ شهیر افغانستان در جلد اول تأریخ افغانستان از قول سراورل ستن محقق انگلیسی مینویسد: " روکسانه دختر یکی از نجبای باختر( بلخ) به واسطه زیبائی خارق العاده به یکی از قلعه های ( دره روشان در جوار شغنان -بدخشان) فرستاده شد تا در آنجا محفوظ بماند.
این نخستین شاهدخت باختر و یک زنی از افغانستان بود که در اداره امور امپراتوری بزرگ جهان سهم متبارز ایفأ میکرد، وی بعد از مرگ ناگهانی اسکندر در بابل در 323 قبل از تقویم مشترک از او فرزندی بنام اسکندر چهارم بدنیا آورد. بعد از مرگ اسکندر، روکسانه و پسرش قربانی دسیسه های سیاسی امپراتوری اسکندر شدند.
دوره کوشانی ها و موقف زنان
زمانی که دولت مقتدر کوشانی جاگزین دولتهای قبلی گردید و ساحه نفوذ این امپراتوری تا کرانه های سند پیش رفت، تعصب مذهبی کمتر وجود داشت، کنشکای کبیر( از 120 تا 160 ت.م) که پایتخت تابستانی او بگرام و مرکز زمستانیش پشاور بود، مذهب بودائی را در کشور وسعت بخشید. (4)
از آثار تاریخی این دوره در معبد بگرام آشکار میشود که زن در آنوقت منزلت بسزائی داشت تا آنکه بشکل " الهه ها " مورد ستایش و پرستش قرار میگرفتند، در این دور تساوی زن و مرد یک تصاعد معین را نشان میداد و برای جامعه قابل پذیرش بود.
زن درخراسان
در قرن هفتم تقویم مشترک زنان خراسان تا حد اشتغال مقام پادشاهی حق داشتند. کتایون همسر شاه بلخ، سیندخت، همسر محراب شاه کابلی و مادر رودابه، تهمینه شاهدخت سمنگان همسر رستم و مادر سهراب ،همچنان در دورۀ ساسانیها " پوران دختها"و" آذر دختها "به پادشاهی رسیده بودند. از همینجا است که میتوان موضوع مشارکت سیاسی زنان در اداره امور را الگو و نشانه گرفت و مدعی شد که زنان در هر مرحله تأریخ افغانستان حماسه آفریده اند و سیمای درخشان شان هویدا بوده است.
نقاشی سلطان رضیه غوری |
نقاشی گوهرشاد بیگم |
وضع زنان هنگام استیلای عرب
در دوران تسلط عربها که برده گی زنان شدت یافت و ایده های مذهبی بنیاد ایدیالوژیک مناسبات جامعه را تحت کنترول گرفت، اشراف و عیان و طبقات دارا برای شکوه و عظمت شان دربارها و حرمسرایهای بزرگ تشکیل داده و زنان زیادی را در این حرمسراها بحیث کنیز و برده نگهداری نموده و زنان را به اسارت هوا و هوس خویش کشیدند.
استیلای عرب بدون غارت، انهدام و کشتار انجام نیافت، در کنار دیگر فجایع و ویرانی ها، دختران و زنان بیشمار خراسان را در بازارهای مدینه فروختند و زیبارویان بیشماری از مناطق مفتوحه چون تحفه های گرانبها به دارالخلیفه ( بغداد) فرستادند. آنانی که تسلیم شده بودند موالی ( بنده گان) خوانده شدند.
مساله حقوق زن و مرد پایمال شد و فاتحان عرب که از شکوه و جلال دربارهای محلی حسرت و لذت میبردند، غالباً رسالت خود را فراموش نموده و از سرزمینهای شرقی غلام بچه گان و کنیزان زیادی را جمع و به غنایم شان افزودند.
دوره های طاهریان، سامانیان، غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان
تحت تاثیر مفکوره های اسلامی مؤسسات مذهبی زیادی بوجود آمد که زن را به اسارت عمیقتر کشید و به تداوم آن زن از بیشترین حقوق خود محروم گردانیده شد.
استیلای چنگیز
مغولها که در قرن سیزدهم به سرزمین ما هجوم آوردند، همه شهر ها را به ویرانه مبدل و شمار اندک مردم که در کوه پایه ها بودند نجات یافتند.
احیای مجدد ، غوریان و عصر تیموریان هرات
در دورۀ غوریان سلطان رضیه دختر شمس الدین التمش غوری افغان در سال 1185 تقویم مشترک در دهلی بر تخت سلطنت جلوس نمود و 26 سال پادشاهی نمود. التمش رضیه را از همه فرزندانش بیشتر دوست داشت، میگویند: رضیه برعلاوه دیگر دانستنیها، به اسپسواری، شمشیر زنی وغیره فنون مردانه مهارت بسزائی داشت.(5)
طوری که از تصویرش پیداست، خیلی قشنگ و دلربا هم بود، گویند صدای جذاب داشت که به زیبائی اش افزوده بود.
بعد از یک دور تاریک صاعقه چنگیزی و ایجاد دولت گورگانی (تیموری) در هرات که شاهرخ میرزا یکی از نواده های تیمور گورگانی در قرن 14 زمام امور را بدست داشت. این دوره را از لحاظ هنر، ادب و فرهنگ میتوان دور درخشانی محسوب نمود، در همین وقت ملکه گوهر شاد بیگم بانوی شاهرخ میرزا قد بر افراشت و در رشد و احیای فرهنگ دوشادوش همسرش کار نمود . در دانشنامه آزاد میخوانیم: "گوهرشادبیگم بعد از پدرش امیر تیمور، به مدت ۴۳ سال بر مناطق وسیعی از “ایران” و افغانستان حکمرانی کرد، او در سال ۱۴۰۵ پایتخت تیموریان را از سمرقند به هرات منتقل نمود."(6) در کنار وی زنان نامدار دیگر هم ظهور نمودند، اما هنوزهم در تعلیم و تربیه وبا سواد شدن زنان موانع وجود داشت.
دور افغانان لودی در هند
در دهه های ۳۰ و ۴۰ قرن پانزدهم تقویم مشترک در نظام پادشاهی دهلی که درحال اضمحلال بود، افغانان آهسته ولی مداوماً بصورت یک گروه فشار در آمدند. در بین آنان ملک بهلول لودی، جانشین اسلام خان لودی، قویترین فرد این خانواده بود" (7)
پوهاند عبدالشکور ارشاد در یک مصاحبه خود میگوید:" در نتیجه توطئه مادر ابراهیم لودی غرض بر انداختن سلطنت بابری در هند، بابر مقهور{ مغلوب}شد، و در سال 1554 بعد از سرنگونی سلطنت لودیان در دهلی و آگره و قتل سلطان ابراهیم لودی در میدان جنگ شاه خانم همسر سلطان ابراهیم لودی را با پسر خورد سالش به افغانستان تبعید تا بقیه عمر خود را در قلعه مظفر بدخشان طور زندانی سپری کند، خانم لودی که سوار بر کجاوه شتر، تحت نظر محافظین مغولی بسوی افغانستان حرکت میکرد، وقتی قافله به محل قلعۀ اتک رسید، توقف نمود بعد از استراحت کوتاه دوباره به راه افتاد، هنگامی که قافله از روی پل سند عبور میکرد، خانم ابراهیم لودی دفعتاً از روی کجاوه بلند گردیده و مانند عقابی خشمگین بال گشود و خود را در وسط رودخانه پرتاب کرد وامواج رود خانه این بانوی با شهامت را در خود فرو برد و محافظین مغولی با حیرت مشاهده کردند که این زن دلیر افغان چگونه در کام امواج خروشان رود خانه فرو رفت و مرگ را بر زنده گی در اسارت دشمن ترجیع داد. "
زنان بادرایت
میرمن نازو انا
میرمن نازو انا متولد 1650، دختر سلطان ملخی توخی یکی از رؤسای محلی قلات (زابل) مادر میرویس خان هوتکی مؤسس دولت هوتکیان در کندهار گفته میشود، هنگامی
که سلطان ملخی در یکی از حملات دشمن به قتل میرسد، پسرش حاجی عادل خان به جنگ رفت و حفاظت قلعه به نازو انا خواهر خود واگذار شد. نازو مانند یک سپاهی دلیر خود را مسلح ساخت و به پاسداری از قلعه پرداخت. او شاعر و شخصیت سیاسی و حامی فرزندش بود، دیوان شعری هم دارد:
سحرګه وه د نرګیس لیمه لانده
څاڅکی څاڅکی یی له سترګو څڅیده
ما ویل څه دی ښکلیه ګله ولې ژاړې
دی ویل ژوند مې دی یوه خوله خندیده
نام این قهرمان پاک دامن افغان برای همیشه در خاطره ها باقی است، به میمنت نام و شهرت نیک او بسی از مردم افغانستان نام دختران خود را " نازو" گذاشته و میگذارند. (9)
بنابر روایت اکادمیسن رﺷﺎد و عبدالروف بینوا، زرغونه اﻧﺎ ﻣﺎدر احمدشاه ﺑﺎﺑﺎ، یکی از زﻧﺎن ھوﺷﯾﺎر اﻓﻐﺎن بود، احمدشاه در سال هشتم پادشاهی (1755)جرگۀ بزرگ قومی را به خاطر اعمار شهر دعوت و گفت که شهر باید حصارها داشته باشد، اما زرغونه انا ناگهان وارد جرگه شده و خطاب به فرزندش مانع این حصار شد و گفت اگر در شهر مردان با همت باشند نیاز به حصار بلند و دیوارکشی نیست. این شهامت و درایت ثبت تاریخ افغانستان است. (10)
ترین افراد شرکت کننده در این جنگ بانوئی بنام ملاله بود.ملالی دختری کندهاری بود که در جنگ میوند به مبارزان افغان آب آشامیدنی میرساند. هنگامیکه پرچمدار قوای افغان هدف گلوله قرار گرفت و بیرق از دستش بر زمین افتاد. ملالی مشک آب را برزمین گذاشت و بیرق افتاده را بلند کرد با خطاب قرار دادن مبارزان افغان آنان را به ادامه جنگ فراخواند:
مساعی شاه امان الله و ملکه ثریا در انکشاف تعلیم و تربیه زنان در تاریخ افغانستان بینظیر بود.در جنوری 1921 اولین مکتب دخترانه به نام لیسه ملالی در شهر کابل در ناحیۀ شهرآرا گشایش یافت، این مکتب پنجاه نفر شاگرد داشت، شاگردان مرکب بودند از دختران خُردسال و زنان جوان. اسما رسمیه خانم محمود طرزی که در خارج از افغانستان تحصیل کرده بود، اداره و تدریس این مکتب را به عهده داشت و همچنین یک تعداد معلمهای ترک، آلمانی و هندی در آنجا تدریس میکردند.
مرحله دموکراسی و زنان


