رفتن غرغښت و نریمان به توران

از کتاب: غرِغښت یا گرشاسب

بفرخ ترین فال گیتی فروز 

سپه راند از آمل شه نیمروز 

بسوی شیر خانه بشادی و کام 

که خوانی ورا (بلخ) بامی بنام 


غرغښت و نریمان از شهر "آمل" که آنرا شهر "امویه" نیز میگفتند و بزرگترین گذرگاه خراسان بود به طرف شرق بحرکت افتاد . در حوالی "شبرغان" و "بلخ بامی" رسید "شبرغان" در تن "شیرخانه" نوشته شده ولی در نسخه آستان قدس رضوی "شبرغان" ضبط شده و این نام صحیح است و امروز هم به همین اسم و صفت شهری موجود میباشد .

آباد و معمور و مرکز فعالیتهای استخراج نفت و گاز بشمار میاید "شبرغان" در نسخ قدیمها اشکال مختلف ضبط گردیده مثل "اسبورقان" ، "اشبرقان" "شبورغان" و "سبورغان" . در قرن سوم هجری یکبار مرکز ولایت "جوزجان" و باز مرکز ولایت "یهودیه - میمنه" گردید . باغها و مرغزار زیاد دارد و میوه فراوان حاصل میدهد یاقوت آنرا بصورتهای جداگانه مثل "شبرقان" ، "شفرقان" و "شبورقان" یاد نموده در فتنه مغل ویران گردید و آبادیهای آن از رونق افتاد و جمعیت آن پراگنده گردید از (آمل) به (شبرغان) و "بلخ" راه بزرگ تجاری خراسان کشیده شده و راه طبیعی رفت و آمد مسافرین را تشکیل میداد . از شبرغان » به "بلخ بامی" قسمت مهم این راه بود . بلخ بامی یا بلخ درخشان خیلی معروفتر از آنست که این جا در اطراف آن چیزی نوشته شود .

گزین کرد هم زر زمان پهلوان 

ده و دو هزار از دلاور گوان 

ز گنج آنچه بائیست بر بست بار 

زهر هدیه ها گونه گون صد هزار 

سپه سوی فرخ فریدون کشید 

خبر چون به شاه همایون رسید 

نشست از برکوشک دیده براه 

بدیدار گرشاسب و زابل سپاه 

جهان دید پر سرکش زابلی 

بکف گرز با خنجر کابلی

سه اسپه همه زیر خفتان کین 

برافگنده برگستوانهای چین 

بچاچی کمان و بسغدی زره 

کبندیلی کرده برزین گره 

نزیمان یل پیشش اندر سوار 

ز گردش پیاده سـران بی شمار 

چوزی کوشک آمد شه از تخت 

خویش پذیره شدش زود ده گام پیش 

گرفتش ببر برد از افراز تخت 

ببوسید روی و بپرسید ، تخت 

نریمان فرخنده را داد جاه 

نشاندش بر خویش برزیر گاه 

به گرشاسب پس شاه فرمانروان 

چرا گفت دیر آمدی نزد ما 

ز سستی و پیری فتاد این درنگ 

شهنشه ندارد دل از بنده تنگ 

بدو گفت نوشاه روشن روان

که پیری ولیکن به از صد جوان

هدایای نفیس بی شمار قسمیکه سزاوار بهلوان بزرگ چون "نریمان" باشد برایش تهیه کرد . تیاری لشکر یک هفته طول کشید تا همه چیز آماده شد آنگار درفشی که پرند آن شیر بود بوی داد .

سزای نریمان یل همچنین 

بسی هدیه ها داد و کرد آفرین 

یکی شیر پیکر درفش بنفش 

بدادش همه زر غلاف درفش

گزین کرد پنجه هزار از سوار 

پیاده دگر نامور چل هزار 

ز پیلان جنگی صد و شست پیل 

سپاهی چو بر موج دریای نیل 

ز جیحون گذر کن میاسای هیچ 

سپه برکش و رزم توران پسیج 

"بکیلف" شد از بلخ گاه بهار

وز آن جایگه کرد جیحون گزار

کیلف واضح عبارت از "کلفت" است و امروز گذرگاه معروفی میباشد و آن طرف جیحون مقابل « بلخ » قدیم و مزار شریف امروزه افتاده است.

همه ماورا النهر تا مرز چین 

شمردندی آنگاه توران زمین 

از اموی و زم تا بچاج و ختن 

ز شنگان و ختلان شهان تن بتن 

بدانگه سمر قند کرده بنود 

زمینش بجز خاک خورده نبود 

سپهبد همی راند تا شهر چاچ 

ز گردش بزرگان با تخت و عاج 

وز آنجا سپه راند و بشتافت تفت 

بشادی به شهر سپنجاب رفت 

سپهبد کجا شد همی مژده داد

ز فرخ فریدون با فرو داد

در عهد پادشاهی فربدون که اسم اوستائی او "تری تون" یا "تری تونا" میباشد ، بقرار گفتار گرشاسب نامه، بعد از سپری شدن روز گازی "اطرت" + "اترت" به پادشاهی میرسد گرشاسب و نریمان را پیش خود میخواهد و مامور رفتن به چین میکند و میگوید باژو خراج از فغفور چین بگیرند. چون "آریانا"  و "توران" پهلو به پهلو افتاده و "رود آمو" سرحد این دو کشور بود ، گرشاسب و نریمان از راه شبرخان و بلخ و سمنگان ، بعد از عبور از کلفت وارد ما ورا النهرو توران شدند و شهرهای مهم این منطقه مثل : چاچ ، ختن ، ختلان ، سمر قند ، و سینجاب را یکایک دیدند و جنگهائی بین آنها واقع شد که همه مربوط به دبار توران زمین است .

گرشاسب و نریمان خبر سقوط سحاک و پادشاه شدن فریدون را با نامه به سوی خاقان توران و فغفور چین آوردند و پیش از اینکه به چین و به فغفور و چین رسند اول از همه مضمون نامه را به خاقان تورن رسانیدند که یا باژ و خراج را قبول کن و یا آماده جنگ شو. 

بخواندش بفرمان بری پیش باز 

بگو باژ بپذیر یا رزم ساز 

نخست از تو خواهیم پرداختن 

پس آنگه بفغفور چین تا ختن 

گرشاسب نامه فریدون را به خاقان توران رسانید و در خواست باز کرد و گفت با ما شریک شو تا به جنگ فغفور چین بر آئیم .

خاقان نظروی را قبول کرد :

چو بشنید خاقان پسندید گفت 

گزین هست شاه تر انیست جفت 

ولیکن چو پرسیدم از تو بسی 

بمان تا بپرسم زدیگر کسی 

بر آسای یک هفته تا روی کار 

ببینیم و پاسخ کنیم آشکار 

بفرمود کاخی سزاوار اوی 

بسازند در خور همه کار اوی

درین وقت برادر خاقان که مدعی تخت و تاج بود ، جنگ خانگی میان آنها واقع شد و او بقتل رسید . و پسر وی با خاقان به مقابله پرداخت .

نریمان بیامد هم اندر زمان 

بنزد سپهدار و خاقان و مان 

خاقان شاه توران با گرشاسب ، سپهدار فریدون شاه متفق شد و نریمان هم حاضر گردید تا جنگ را علیه فغفور چین شروع نماید .

بزابل زبان گفت بیدار باش 

ره حمله ها را نگهدار باش 

بزد نعره ای پهلوان دلیر 

بسوی نریمان چوارغنده شیر 

چنان شاد دل بود خاقان ازین 

که گفتی نهادست بر چرخ زین

بفرمود پیکار و بر باره شد 

همه شهر با او بنظاره شد 

نریمان همان روز در مرغزار 

همیگشت بر گرد لشکر سوار 

بیک زور گردنش بر تافت تفت 

سرش را بکند و بیفگند و 

رفت هزار اشتر از بختی و جنگلی 

دوصد اسپ تازی و هم جز غلی 

بد و گفت ما پیش تو بنده ایم 

که و مه دل از مهرت آگنده ایم 

صد از ریدگ و دلبر کنیز 

سلیح و طرایف زهرگونه چیر 

همه برد پیش نریمان گرد 

به مهر آفرین کرد و بروی شمرد