محاصره ده ماهه هرات

از کتاب: رجال و رویدادهای تاریخی

امیر دوست محمد خان در مقابل سردار سلطان احمد خان

شهبه ئی نیست که سردار سلطان احمد خان بن سردار محمد عظیم خان که در روز های مشکل مقابله ملت با فرنگی و اخراج ایشان از خاک وطن صرف مساعی مردانه نموده بود در پایان دوره فلاکت نسبت به احراز مقام سلطنت ادعاهایی داشت  معذلک با دلجوئی وخواطر خواهی های وزیر محمد اکبر خان قانع شده و امکان اطاعت و همکاری أو میرفت ولی بعد از جلوس مکرر امیر دوست محمد خان مخالفت های او تبارز کرد و با روش سیاست خارجی امیر روی موافقت نشان نمیداد امیر دوست محمد خان در اثر پیمانی که قبل از ورود به افغانستان با انگلیس ها در قندهار امضا نموده بود حاضر نبود در امور هند مداخله کند و حتی در مسئله هرات که پا بندی خویش را در حل آن تا وقت مرگ  اثبات کرد تا معلوم شدن سیاست انگلیس ها کمی تعلل میکرد .

چون سردار سلطان احمدخان مخالف جدی انگلیس ها و سیاست استعماری آنها در شرق بود با امیر دوست محمد خان که خویش را به احترام تعهدات پابند میدید و هرامری را به و قتش موکول میکرد همکاری نتوانسته و ظاهرا در اثر رنجش های شخصی خاک افغانستان را ترک گفت و به طهران رفت و محض برای اینکه در مقابل انگلیس ها مظاهره کرده و در مقابل امیر دوست خان بحیث رقیب جدی ایستاده شده بتواند حکومت هرات را از طرف ناصرالدین شاه قبول نمود و در نتیجه کاکا و برادر زاده  خسر و داماد ، دو عضو یک دودمان افغانی در دو طرف دیوارهای هرات باهم مواجهه شدند و تا وقت مرگ جنگیدند.

امیر دوست محمد خان بتاریخ ٨ شوال ۱۲۷۷ هجری قمری ( مارچ ۱۸6۱ م)  با اکثر پسران خویش و سران و سرداران و سپاه بسیار از کابل حرکت نموده و چون قبلا به سردار شیر علیخان و محمد امین خان و محمد شریف خان پسران خویش امر پیش روی از قندهار داده بود ایشان فراه را از میر افضل خان (از طرف سردار سلطان احمد خان حکمران هرات اینجا اشغال نموده بود) گرفته و خود امیر هم به ایشان ملحق شد و بعد از مقابله هایی در سبزوار وحومه شهر هرات با شهنواز خان پسر شجیع و متهور سردار سلطان احمد خان بالاخره در ما حول شهر رسید و هرات بتاریخ صفر ۱۲۷۸ هجری قمری (اگست ١٨٦١م) در محاصره افتاد و دروازه های آن خاکریز شد و سپاه امیر بعد از 5 روز سنگر کنی آماده مصاف گردید . مقابله ها ، شبخون ها ، نقب کنی ها و دیگر اقدامات جارحانه از طرفین دوام داشت و شش ماه بدین منوال گذشت.

سردار سلطان احمدخان در روزهای سخت محاصره مکتوبی بنام ناصر الدین شاه فرستاده و ازو استعانت کرد ولی شاه قاجار کوچکترین کمکی به او نکرد و میثاق ۱۸5۷ را با انگلیس ها عذر آورده و جواب منفی فرستاد . از طرف دیگر عبدالغفار خان نماینده انگلیس از مشهد خود داری شاه قاجار را از کمک به سردار سلطان احمد خان ذریعۀ مکتوبی به امیر دوست محمد خان اطلاع داد . امیر این مکتوب و نامه ای را که ناصرالدین شاه مستقیماً بجواب سردار فرستاده و از دست قاصد ضبط شده بود هر دو را برای اطلاع سردار محصور ، به داخل هرات فرستاد میگویند عوض اینکه دار رشید ازین پیش آمد نا امید شود تکیه بخداوند متعال نموده راجع به عدم کمک شاه قاجار این فرد را به جواب مکتوب امیر دوست محمد خان فرستاد : 

تا خدا در کشتی ماگر نباشد گو مباش 

ما خدا داریم و ما را نا خدا در کار نیست 

با اینکه فشار ومضیقه محاصره روز بروز کسب شدت میکرد سردار سلطان احمد خان کوچکترین رخوتی در عزم و اراده خویش نشان نداده و به مدافعه شهر ادامه داد تا این که در ماه هشتم محاصره ، خانم او بیگم نواب دختر امیر دوست محمد خان خواهر سکه سردار شیر علی خان که ناظر این همه واقعات حزن انگیز قتال میان یک خاندان بود از غم وغصه زیاد در گذشت این واقعه متارکه مختصری در عملیات جنگی تولید کرد وجنازۀ مشار الیها به اجازۀ پدرش امیر کبیر از حصار هرات بیرون آورده و در حالیکه پسر کوچکش عبدالله جان آنرا مشایعت میکرد شهزادگان و پسران و بزرگان دو طرف متخاصم به اعزاز و اکرام زیاد در گازرگاه دفن نمودند و بعد از فاتحه گیری و مراجعت عبدالله جان به داخل شهر محاربه تجدید شد ولی قلت آذوقه و کمی غله اسباب زحمت مدافعین شهر را فراهم نمود . میگویند که در آن اوقات سردار سلطان احمد خان هفته یکبار در چار سوق شهر آمده و از انبار ها و گدام های سر کاری غله به مردم تقسیم میکرد ، دلداری میداد و حوصله افزائی میکرد تا اینکه غله گدام ها به آخر رسید و تقریباً حیوانات کشتنی باقی نماند و مردم خیلی در مضیقه افتادند و بالاخره خود سردار سلطان احمد خان در (۸) رمضان ۱۲۷۸ هجری قمری از درد ناکامی و تاثر شدیدی که وفات خانمش تولید نموده بود تقریبا به فاصله یکونیم ماه بعد از او وفات کرد . بار دیگر در عملیات جنگی متارکه تولید شد بار دیگر دروازه شرقی شهر باز شد ، بار دیگر جنازه ئی را از حصار بیرون کردند و بار دیگر سران و سرداران دو دسته سپاه متخاصم در مراسم تدفین در گازرگاه شرکت نمودند به استثنای خود امیر باقی همه پسران او در مراسم تشییع جنازه حاضر بودند و در بین راه صفوف سپاه دو طرفه صف کشیده و مراسم احترام حد به حد از طرف دسته های افراج با نواختن سلام نظامی بعمل می آمد . بدین ترتیب جسد سردار متوفی را با تجلیل و تکریمی که درخور شأن او بود پهلوی خانمش بخاک سپردند و بعد از سه روز فاتحه گیری باز دروازه های شهر خاک ریز شد و عملیات جنگی ادامه یافت .

درین وقت چه از طرف امیر دوست محمد خان و چه از طرف اهالی شهر هرات کوشش زیاد بعمل آمد که به این عداوت بی موجب خاتمه داده شود ولی پسران سر دار سلطان احمد خان بخصوص شهنواز خان که جانشین پدر شده بود سخت مخالف صلح و تسلیم بود ولی چون در مرحله سوم محاصره که ماه دهم آن باشد گرسنگی و مضیقه زندگانی کار را براهالی هرات خیلی مشکل ساخته بود باشند گان شهر مایل به صلح و تسلیم شدند و بعضی سران و بزرگان مانند میر افضل خان بن سردار پردل خان و غلام محی الدین خان بن کهندل خان با مردم همنوا گردیدند ولی شهنواز خان به مدافعه شهر اصرار نموده دو نفر سردار مذکور را از شهر بیرون کرد و خود با برادرانش به دفاع پرداخت ولی اهالی شهر که دیگر طاقت تحمل گرسنگی را نداشتند علی الرغم شهنواز خان و برادرانش بتاریخ ۸ ذیحجه ۱۲۷۸ هجری قمری (می ١٨٦٢م ) دروازهای شهر را باز کردند و سپاه امیر بالاخره داخل هرات گردید .

در روزهای که اوضاع داخل شهر به منتهای بحران رسیده بود دوام جنگ برادر کشی و تطویل عملیات نظامی ، فوت بستگان قریب مانند دختر و داماد به ضعف عمومی امیر دوست محمد خان تاثیر خاصی وارد کرده و مرض ضیق النفس او شدت پیدا کرد و هر چه به معالجه پرداختند مفید واقع نشد . چون امیر ملتفت شد که از این مرض شفاء نخواهد یافت برای جلوگیری از پیش آمدهای سوء در یک وقت باریک و بحرانی مجلسی از شهزادگان و بزرگان به دور خود تشکیل داده و سردار شیر علی خان را به جانشینی خویش تعین نمود و امور سلطنت را بوی محول کرد . امیر به منتهای نقاهت و ضعف در بستر افتاده و در حالیکه ذهنیت شهزاده گان و سران و سرداران آشفته و دگرگون شده بود شهر هرات باز شد در حالیکه امیر کبیر روی بستر مریضی افتاده بود ماجرای عملیات جنگی ، مخالفت های سردار سلطان احمد خان و قات دخترش، آینده سلطنت افغانستان و ادعاهای شهزاده گان یکی بعد دیگر در نظرش میگذشت ولی راضی بود که بالاخره هرات تسلیم شد . چنین معلوم میشود که قضا و قدر برای او آنقدر مجال کافی داد تا فتح هرات را به ببیند زیرا دو هفته بعد چشم از جهان بست.