 |
څوچه پاتي یو افغان وي - تل بدا افغانستان وي | تا زنده یک افغان است - جاوید افغانستان است
|
|
واو و گونه های آن در گفتار ونوشتار
|
وا و دودسته می شود : یکم واوهایی که بین کلمه ها جای می گیرند و به نام واو عطف یاد می شوند . دوم واو هایی که بین دوجمله یا دوفقرة یک جملة مرکب جای می گزینند، واو ربط یا وصل نامیده می شوند .
گذشته از آن همه واوهایی هم در متون پارسی دری هستند که بیرون ازاین دو
دسته اند، مانند واوی که در آغاز جمله می آید و به سبکهای نوشتاری
نویسندگان وابسته است . چنان که در بعض کتابهای پیشینه ، مانند تاریخ
بیهقی وتذکرة الاولیای عطا رمی نگریم : و نصر خلف دوست من بود. و او سخن
اهل زمانه را هیچ وزن ننهادی. واو عطف گونه های زیادی دارد. ۱ـ واو سوگند: در والله . یا دراین بیت می نگریم سفرت به خیر اما تو و دوستی خدارا چو ازین کویر وحشت به سلامتی گذشتی ... . ۲ـ واو مباینت (جدایی ) دور بودن دو کار از هم ، مانند: نیکی وپرسش ، جوانی و پرهیزازعشق ، مشت ودرفش . جوانی واز عشق پرهیز کردن دریغا جوانی دریغا جوانی من وانکار شراب این جی حکایت باشد دایما اینقدرم عقل وکفایت باشد ۳ـ واو معیت ( یکجایی ) به معنای با و همراه ، یا واو مناسبت : برو ای فقیه زاهد بخدا ببخش مارا تو وزهد وپارسایی ، من وعاشقی ومستی دراین بیت واوها زهدوپارسایی را با تو عاشقی ومستی را با من یکجا کرده ازشهریار هم خوانده ایم : تا که نامی شدم از نام نبردم سودی گر نمردم من واین گوشة گمنامیها واو گوشة گمنامیها را با من شاعر یکجا کرده است . وشاعر دیگری گفته است : ترسیدم وپشت بر وطن کردم گفتم من و طالع نگونسارم ودربیت دیگری می یابیم : زعدلش شده شاد خورد وبزرگ به آبشخور آرد همی میش وگرگ واو عطف معیت گاهی دو یا چند نام را یکجا می سازد ، مانند : قلم و دوات وکاغذ همه جمع کرده نرگس که به پیش چشم مستت خط بندگی نویسد ۴ـ واو بیان دارندگی ، مانند ترسو ، ریشو ، شکمو ( درگفتار شکمبو )
۵ـ واو معدوله ( تغیر یافته ) یا واو خاموش که نوشته می شود وبرزبان نمی
آید ، مانند : خواهر ، خواهش ، خود ، خویش ، خویشتن ، خواب ، زکواة ( که
زکات نوشته می شود .) ۶ـ واو دگرگون شدة ب مانند : شب = شو ، تب = تو ، خواب = خو ، آب = او ، آفتاب = افتو ۷ـ واو کوچک نمایی ( تصغیر) : دخترو ، پسرو که نوشته اند دگرشدة کاف تصغیر است و پذیرفتنی نمی نماید . ۹ـ واو ربط دوفقرة یک جملة متوازن ، مانند : به چمن رفتم و دو ساعت قدم زدم .
۱۰ـ واو میان وند که بین تک واژه های یک واژة مرکب می آید، مانند : رفت
وآمد ( پیوند دوستی) ، آموزش وپرورش ، خورد ونوش ، چوروچپاول ، ۱۱ـ واو عطف که بین واژگان هم معنا یا مترادف می نشیند ، مانند: کوشش وزحمت ، ضعف ونا توانی ، فقر وتنگدستی . ۱۲ـ ضمیر مخفف او : ورا یعنی اورا ، چنان که ... گفته است : ورا در شبستان فرستاد شاه زهرکس فزون شد ورا پایگاه ۱۳ـ واو مقابله یا تقابل : که دو معنای مقابل و مخالف را برابر هم می آورد : عمر برفست وآفتاب تموز اندکی ماند و خواجه غره هنوز یعنی عمر برف است دربرابر آفتاب تموز. ۱۴ـ واو حالیه به معنای حال آن که ، درحالی که . آن را واو قید ساز هم می نامند : چنان که در تاریخ بیهقی نوشته است : وزارت مرا دادند ونه جای من بود . یا چنان که بیدل می گوید : بیدل این کم همتان بر عزو جاه فخرها دارند وعاری بیش نیست فخرهادارند ، حال آن که آن فخرها بیشتر از عاری نمی باشد . بلند آسمان پیش قدرت خجل تو مخلوق وآدم هنوز آب وگل * کرم بین ولطف خداوند گار گنه بنده کردست واو شرمسار ناصرخسرو گفته است : دشمن ازتو همی گریزد وتو سخت در دامنش زدستی چنگ ودر بوستان سعدی می خوانیم : که مرد ارچه بر ساحل است ای رفیق نیاساید او دوستانش غریق ۱۵ـ واو تفریق : این واو تنها برای فرق گذاری دو اسم جا گزید شده است . مانند عمرو وعمر سرو و سر ۱۶ـ واو ویژه سازی یا خاص سازی یا واو تخصیص وآن چنان که بین معطوف و معطوف علیه حصر وقصر واقع شود : بتو گلگشت باغ ارزانی من وسیر برهنه پاییها یا چنان که کسایی گفته است : بیزارم از پیاله وز ارغوان و لاله ماوخروس وناله کنجی گرفته تنها سعدی هم سروده است : پادشاهان وگنج و خیل وحشم عارفان وسماع وهایا هوی دربیت نوشته شده گنج وخیل وحشم به پادشاهان و سماع وهای وهو به عارفان اختصاص یافته است . ۱۷ـ واو علیت که واژة نخستین علت واژة دومین قرار می گیرد ، مانند : یک تیر ودو فاخته ، پیری وزمینگیری .
۱۸ـ گونه یی واو عطف که بین دویا چند فعل صادرشده از یک شخص یا یک طرف ،
مانند : نشست وبرخاست ، خشم وهیاهو ویا دو یا چند اسم یا مفهوم شریک
در یک فعل می آید ، مانند : معلم درس پریروز ودیروز را تکرار کرد. ۱۹ ـ واو تبدیل یافتة همزه : جزء که جزو شده است و جزئی که جزوی شده است .
|
|
|
|
|
|
|