مقدمه جلال آباد

از کتاب: در زوایای تاریخ معاصر افغانستان ، بخش گفتار ششم

انگلیسها متجاوز با وجود مخالفتهای شدید و عمومی ملت که مظاهر خونین آن را در ظرف ٤ سال بچشم مشاهده کردند با وجود معاهده کابل که قرار آن تخلیه فوری تمام افغانستان را قبولدار گردیدند ، با وجود ماده مخصوصی که از طرف سران ملی و شخص سردار محمد اکبر خان مبنی بر تخلیه جلال آباد قبل از رسیدن لشکر الفنستن در آنجا در آن گنجانیده شده بود با وجود مکاتیب دیگری که از طرف الفنستن و میجر پاتنجر قایم مقام (مکناتن) و شاه شجاع به "جنرال سیل" و نماینده سیاسی ایشان در جلال آباد "مگریکر" رسید به هیچ کدام اعتنائی نکرده و یکبار دیگر جلال آباد و حصص شرقی افغانستان را سرحد تا حوزه کوهدامن و حتی بامیان و غزنی را صحنه قتال و آدم کشی و آتش سوزی و خراب کاری و انهدام ساختند و بر انزجار خاطر ملت افغان مراتب دیگر افزودند .

جنرال سیل که با دسته عساکر مربوط خود در (گندمک) تقرر داشت طوریکه در حصه (سوم) این اثر ملاحظه شد به خلاف تقاضاهای کتبی مکناتن و الفنستن عوض اینکه به مدد هموطنان خود به کابل برود از ترس غازیان غلزانی که سر راه را در خورد کابل گرفته بودند بطرف جلال آباد رو گردانیده و بتاریخ ۱۲ نومبر ١٨٤١ ده روز بعد تر از آغاز شورش کابل به شهر مذکور رسید . انگلیسها از خیبر تا کابل در نقاط عرض راه مثل گندمک و پشپلاق و جمرود مراکز نظامی داشتند ولی بعد از وصول جنرال سیل به جلال آباد این نقاط تخلیه شده سپاهیان بین کابل و جمرود همه در مرکز مشرقی تمرکز داده شد و به ساختن استحکامات مزید و تهیه ذخیره و آذوقه مصروف شدند اولین خبر صحیح قتل مکناتن بتاریخ ۲ جنوری ذریعه مکتوب (میجر پاتنجر) که خود قائم مقام نماینده انگلیس تعین شده بود به جلال آباد رسید .

بتاریخ ۹ ماه مذکور مکتوب مورخه ۲۹ دسامبر به امضای (پاتنجر) و جنرال (الفنستن) مواصلت کرد و جنرال (سیل) و قوای معیتی او از معاهده کابل و تخلیه جلال آباد مشروط بر گذاشتن توپ های سنگین و جبه خانه مطلع شدند متعاقب نامه مختصری از شاه شجاع رسید که از آن علاوه بر آنچه شفاهی به قاصد گفته بود بوی همکاری با فرنگی ها میآمد زیرا خلص مضمون آن چنین است :

"مردمان شما با پیمان بسته اند و شما هنوز در جلال آباد هستید، عزم شما چیست؟ زودتر بما اطلاع بدهید."

رابرت سیل فوراً مجلس حربی مرکب از صاحب منصبان خود دایر کرده و موضوع را به اطلاع ایشان رسانید اگرچه خود او و نماینده سیاسی (مگریکر) در قید پاره شرایط به تخلیه شهر آماده بودند و لی بعض صاحب منصبان جز مثل براد فوت Brpodfoot ، مان تیت Man- teath ، دینی Denni و ابوت Abbot مخالفت کردند و تصمیم مقاومت در شهر گرفته شد .

شبههئی نیست که خبر قتل نماینده فرنگی در کابل و بر آمدن انگلیس ها از مرکز مملکت و تلفات آنها در عرض راه از جلال آباد گذشته و تا پشاور و ماورای آن مواصلت نموده بود. راه خیبر تا حوالی 26 دسامبر بروی انگلیسها باز بود و بعض عناصر خائن که با دشمنان مملکت همکاری داشتند به ایشان کمک میکردند و از آن جمله یکی طره باز خان مهمند است که برای رسانیدن پول به قوای جنرال سیل در جلال آباد سعی بلیغ نمود و با 25 نفر آدمهای خود در حالیکه هر کدام هزار روپیه کلدار به دوش خود حمل میکردند بتاریخ ۲۹ دسامبر از خیبر به قصد جلال آباد گذشتند بعد از وصول سردار محمد اکبر خان به لغمان محاصره قوای فرنگی در جلال آباد شدید شد و مراودات از خیبر به کلی قطع گردید . سردار بعد از جابجا ساختن اسرا در (بدیع آباد) از ١٤ جنوری بفکر دفع فرنگیهای مقیم جلال آباد افتاد . سردار بار دیگر مذاکره را بر جنگ و خون ریزی ترجیح داده و از خود اسرای انگلیس هیئتهائی نزد سیل و مگریکر به جلال آباد میفرستاد اما سران مخالفت سر مخالفت پیش گرفته و به امید رسیدن قوای امدادی جنرال (پالک) از هند ترتیبات دفاعی مزید میگرفتند . چون سردار محمد اکبر خان یقین حاصل کرد که جنرال سیل و میجر میگریکر نقشه جنگهای دیگری را کشیده اند و از جانب قندهار هم (جنرال نات) پاروی معاهده گذاشته و از گوشه دیگر مملکت خارج نمیشود به اقدامات تازه متوصل شد .

وصول سردار مجاهد و دیگر سران مجاهدین ملی در لغمان هیجان شدید در تمام ولایات شرقی بر علیه انگلیس ها تولید کرد و سران قوم از تمام درههای سیاه و سفید با اقوام شان خیل خیل می آمدند. اولین کار سردار غازی این بود که راه خیبر تقویت شود و طره باز خان گوشمالی یابد زیرا قرار اطلاعاتی که به کمپ مجاهدین در لغمان میرسید قوای امدادی زیادی در پشاور رسید و آماده حرکت بود راجع به اقدامات مقدماتی سردار محمد اکبر خان که راجع به استرداد دختر اندرسن از تگری لغمان به نایب امین الله خان به کابل فرستاده شده بود اینک متن مکتوب : "عالیجاه مشفقا ،مهربانا ، الیوم پنجشنبه آدم معتبر از سمت پشاور رسید که لشکر فرنگی چهار هزار کس در پشاور رسیده و پنج هزار لشکر از سکان گرفته منزل در جمرود نموده اراده جلال آباد را دارند . به مجرد استماع این احوال عالیجاه احمد خان اسحق زائی میرآخور را باتفاق یکصد سوار رکابی با مبالغی خرچ غازیان خیبری روانه شده منزل بمنزل در در که خود را میرسانیم که عالیجاه سعادت خان مهمند را پابرجا نموده و مردم خیبر را استمالت کرده تا سر راه اشرار نصاری و کفار سک شوند بعد از فراغ آنجا پرداخت مقدمه جلال آباد را نمائیم احوال که امروز رونما شد ازین قرار است تا در ثانی آنچه رخ بدهد قلمی و ارسال خواهد شد.      والسلام"

(مهر محمد اکبر)




"لارد آکلند" که طرفدار تخلیه افغانستان بود خبر اضمحلال قوای فرنگی مقیم کابل ضربت سختی به او وارد کرد و به "کمنداران چیف" سپه سالاری قوای هند Sir jpser Nucolls انگلیسی می نویسد :

"من زود به این عقیده آمدم که آخرین نقطهء قابل تقویت در جبههء مقابل فیروز پور میباشد و ما باید کم طالعی و کم سعادتی را متحمل شده و به این سرحد عقب نشینی کنیم." ضربت کابل ویسرای هند و مامورین ملکی و نظامی ولایت شمال غرب آنوقت و شهر پشاور را خیلی مضطرب ساخته بود در حالیکه ویسرای بکمال بدبختی آرزومند تخلیه و عقب نشینی قوای فرنگی از افغانستان بود بعض افسران خیره سر دیگر چه در هند و چه در افغانستان هنوز عبرت نگرفته و میخواستند یکبار دیگر کشور ما را صحنه جدال و خون ریزی بسازند. مامورین انگلیسی ولایت شمال غرب که در پشاور مجتمع بودند مانند جنرال اویتابیل Avitable حکمران جارج کلرک George Clerk نائب گورنر ، مستر مکشن پولیتیکل اجنت پشاور کرنیل وایلد Wild میخواستند قبل از اینکه جنرال پالک برسد خود دست و پائی زده و از خیبر به زور عبور کنند و هموطنان خود را از محاصره جلال آباد نجات دهند . اگرچه خیبری ها به مجرد وصول سردار محمد اکبر خان به لغمان به عبور فرنگی ها در خیبر مخالفت میکردند از اوائل فوریه به بعد عبور و مرور دشمن مشکل تر شد. قشونی که اطلاع ورود آنها را به سردار محمد اکبر خان در مکتوب قبل الذکر دیدیم عبارت از چهار رجمنت سپاهی های بومی بود که یک (بریگاد) تشکیل میداد و در آن "اویلتابیل" حکمران ایطالوی پشاور چهار توپ با توپچی های سک بدان افزوده بود. "کرنیل وایلد Wild" با این دسته بتاریخ 15 جنوری یعنی یکی دو روز بعد از رسیدن سردار محمد اکبر خان غازی در لغمان چهار رجمنت مذکور را دو حصه نموده و با دو رجمنت خود را به علی مسجد رسانید . البته سپاه از طرف افغانهای خیبری مقاومتی ندید حتی راه بکلی خالی بود. در حقیقت قبایل خیبری که از تقسیم قوای کرنیل وایلد مطلع شده بودند میخواستند در کمر خیبر دو دسته علیحده قوای او را جدا جدا مضمحل سازند . بدین ترتیب زمانیکه دو رجمنت دیگر قوا میخواست به تعقیب دسته اول حرکت کند از جمرود به بعد مورد حمله شدید آفریدیها قرار گرفته و به قرار نوشته های Low ۱۲۰ نفر تلفات دادند و به دسته اولی رسیده نتوانستند و در نتیجه حملات دیگر خود کرنیل وایلد هم زخمی شد و سک ها به اندازه دچار خوف و دهشت شده بودند که دسته جمعی در على مسجد در مقابل "وایلد" و دیگر صاحب منصبان انگلیس بغاوت نموده به پشاور مراجعت کردند نویسنده که این چیزها را می نویسد مطالب دیگر مربوط این وقایع در صفحات ٢٤١-٢٤٢ و در صفحات ٢٦٤ و ما بعد کتاب خود دارد که روی همرفته خلص آن چنین است : "علت عقب نشینی کرنیل وایلد خرابی توپهای سک ها خرابی رجمنت سک ها و خرابی روحیات قشون ما .است توپها بعد از چند فیر می کفید. سکها بدون فیر میگریختند و عساکر روحیات خود را بکلی باخته بودند. تأثیرات روحی این وقایع خیلی برای ما بد است . زیرا از یک طرف دشمنان ما را جرئت میبخشد و تشجیع میکند و از جانب دیگر روحیه دسته های عساکر انگلیس را از هم می شکند و گمان نمیکنم که جنرال "پالک" بدون ده هزار مرد جنگی از دره خیبر عبور بتواند . در اثر این ناکامی دو رجمنت بومی که در علی مسجد تقرر داشت در اثر قطع آذوقه قلعه را ترک گفت و با تحمل خسارات بطرف جمرود عقب نشست. با این تباهی اشکالات پیشرفت موفقانه خیلی زیاد شد و تأثیر سوئی که بروحیات سپاهیها وارد نموده است خیلی مدهش است. چنین مینماید که وقایع و پیش آمدها روز تباهی دسته عساکر جلال آباد را زودتر انتظار دارد ." در ذیل وقایع ١٤ جنوری در همان کتابی که این مطالب از آن خلص شد چنین می نویسد : "برکت خان بما اطلاع داد که بغرض نجات جان خود به دشمن ملحق خواهد شد ، عبدالغفور حکمران جلال آباد به همین غرض در اثر خواهش (مگریکر) از کار دست کشید . برای دسته انگلیسی مقیم جلال آباد دیگر امید کمک باقی نماند . قوای کابل بکلی از میان رفت . از قوای خود در قندهار انتظار امدادی نداریم . دسته های کمکی پشاور هم شکست خود و به این زودیها کمکی از هند نخواهد رسید . زیرا جنرال پالک بدون تقویت و تکمیل تجهیزات و بدون رساله و توپخانه از پنجاب پیشتر نخواهد آمد درین وقت و درین حال اکبر خان و تمام قوای مسلح افغانستان از او اند که به ایشان هر طور خواسته باشند حمله کنند.»پ"

به این ترتیب قراریکه ملاحظه میشود منابع انگلیسی به تمام معنی شکست قوای خود در خیبر و به تأثیر عمیق آن در روحیات قوا و صاحب منصبان خود معترف اند . ولی مسئولیت شکست علی مسجد را به دوش بغاوت سکها میاندازند و به خرابی اسلحه آنها حمل میکنند . حال آنکه خرابی سلاح معنی ندارد و بغاوت اگر بمیان هم آمده بعد از مقابله و محاربه دره خیبر و دیدن ضرب شصت افغانها واقع شده است و احمد خان اسحق زائی میرآخور با یکصد سوار رکابی و بر قراری سعادت خان مهمند و استمالت قبایل آفریدی طوریکه سردار محمد اکبر خان سنجیده بود و شرحش در ظهر مکتوب نمبر (٥٥) گذشته به بهترین صورت نتیجه داد و افغانهای خیبری از هر قبیله ئی که بودند به مجرد رسیدن نماینده سردار محمد اکبر خان و دیدن هموطنان خود در مقابل دشمنان مملکت قد علم نمودند . اینک مربوط به همین مطالب متن مکتوب دیگر را نشر میکنیم که از طرف ملا رفیق سلطان پوری صاحب کار عالیجاه سعادت خان مهمند بنام نایب امین الله خان به کابل فرستاده شده است و مانند دو صفحه متصل یک کتاب بهم مربوط است و متن مکتوب نمبر ٥٥ را که پیشتر گذشت تائید میکند و بر مطالب نو و بکران از نظر تاریخ بسیار چیزهای جدید دیگر تزئید مینماید .


مرقع سوم اسناد خطی موزه کابل مکتوب نمبر ۸

بعز عرض مقدس جناب معلى القاب ملک اکتساب کیوان قباب عالیجاه رفیع جایگاه حشمت و شوکت دستگه امیر الامرا العظام أسوة الکبراء الفخام مقرب الحضرت خاقان صاحبی خدایگانی نواب صاحب و عالیجاه معلی جایگه سپاه سالار نائب و لا ممناقب صاحبی امین الله خان دام اقباله و زاد اجلاله میرساند که الله تبارک و تعالی از صرصر حوادث روزگار و از گردش فلک کج رفتار در پناه خود نگاه دارد بحمت نبی و الله الامجاد . صاحبا احوالات این ملک بنحوی است که مهکشن فرنگی که مقرر پشاور بود جمع آوری نموده بالای خیبر آمده بود مردم خیبر همرای عالیجاه احمد خان یورش برده مهکشن را خراب و تراب ساختنه شکست کرده و طره باز خان مهمند که در لعل پور نشسته بود او گریخته در پشاور رفت سعادت خان مهمند در لعل پور نشسته بجای خود تقرر گرفت و کلاتهای تاجکه و افغانیه تکاب جلال آباد همگی در رکاب ظفر انتساب سردار محمد اکبر خان غازی حاضر میباشند و خود سردار در چهار باغ مهمان میباشند بنای لشکر کشی دارند و مگریکر در جلال آباد محاصره مباشد و از ملک جلال آباد خصوص در سرخ رود چیزی نمانده و پسرک بنده را که طفل بوده است آنها را هم چپاو کرده سردار خیر الله خان برده است امیر که یک تعلقچه باسم سردار خیر الله خان مرحمت کنند که عند الله اجر عظیم خواهد بود واجب..."

پشت مکتوب :

و تاجکه و غلجی همرای سردار محمد اکبر خان اتفاق دارند و چند قلعه که زمرانی و چکنوری و علی خیل را هم فرنگی خراب کرده است و عاقبت خبر واجب بوده بعرض رسانیده شد . مراسله این غلام ملا رفیق سلطان پوری صاحب کار عالیجاه سعادت خان مهکشن که درین نامه اسم برده شده عبارت از میجر مکشن Major Mackison پولی تیکل اجنت پشاور است که حین اضمحلال قواى برطانی بین راه کابل و جلال آباد در زمان محاصره جلال آباد و جنگ خیبر در پشاور ماموریت داشت و طوریکه پیشتر اشاره کردیم پیش از اقدامات دهلی در جمله مامورین محلی ولایت شمال غرب و شهر پشاور او هم برای کمک هموطنان خود در جلال آباد و باز کردن راه خیبر کوشش زیاد کرد و در اعزام دسته (کرنیل وایلد) صرف مساعی زیاد نمود . در حقیقت امر همان طور که در ذیل مکتوب نمبر ٥٥ اشاره کردیم و با نامه نمبر ۸ خوب تر تصریح میشود جنگ و شکستی که در آن از (مهکشن) اسم برده شده همان جنگ شکست کرنیل (وایلد) است زیرا اولی نماینده سیاسی و دومی صاحب منصب نظامی بود و ملا رفیق لعل پوری در حالیکه از مهکشن نامی می برد به (کرنیل وایلد) اشاره نی نکرده است .

مستر مهکشن پیش از ورود جنرال پالک در پشاور بود . همکار سیاسی او (میجر مگریکر) نماینده سیاسی جلال آباد که از او هم در نامه ۸ نام گرفته شده در طی مکاتبه که به ۲۳ مارچ ١٨٤٢ به نامبرده به پشاور فرستاده است از او خواهش نموده است تا به جنرال پالک بگوید که از مذاکره با جوان خودخواهی چون اکبر چیز خوبی بدست آمده نمیتواند .

سر پر سیسایکس در جلد دوم تاریخ افغانستان مولفه خود تحت عنوان (اشکالات جنرال پالک) که کپتان مهکشن و وقایع خیبر در آن وارد است موضوعی دارد که نظر به ارتباط اینجا اقتباس میکنیم: "در میان اشکالات عمده پالک یکی وضیعت مشتبه سک ها بود زیرا طوریکه دیدیم تحت اداره (وایلد) بغی کردند و وصول قوای بزرگ عساکر برطانوی با توپخانه و مهارت خود جنرال و نفوذ کپتان (مکشن) روحیات آنها را دوباره بجا کرد و به ایشان مدلل ساخت که از بغی چقدر خالصه صدمه کشیده است . افریدی ها دریافت مجدد پول وعده حفظ خیبر را دادند ولی حینی که اکبر با ۸۰۰ نفر به علی مسجد آمد عدم قابلیت خود را مبنی بر انجام تعهد نشان دادند . درین چند سطر (وایلد) ، (مکش) ، (پالکک) ، (اکبر) ، (سک) ، (خالصه) . (افریدی) ، (خیبر) و علی مسجد اشخاص و صحنه محاربه همه ذکر شده تنها کمی تشریح میخواهد . (وایلد) همان کرنیلی است که با دستههای سکهای خود در 15 و 16 جنوری در علی مسجد شکست خورد. (مکشن) نمانیدهء سیاسی انگلیسی پشاور اس که در اتخاذ ترتیبات و اعزام دسته وایلد کوشش زیاد نمود اما خود در جنگ خیبر شامل نبود و ملا رفیق لعل پوری حینیکه در مکتوب نمبر ۸ میگوید: "عالیجاه احمد خان یورش برده مکشن را خراب و تراب سخت" در حقیقت امر (وایلد) را خراب و تراب ساخته است ولی مکشن بواسطه اقامت و شهرتیکه در پشاور داشت بحیث سرکرده، فرنگی در مکتوب مذکور آمده است .

پالک جنرال معروف است موسوم به سر جارج پالک که در این وقت در پنجاب بود و با ترتیبات بزرگ و رساله و توپ خانه بعد از جنگهای احمد خان میر آخور و وایلد و شکست فرنگیها در علی مسجد در اواخر مارچ ١٨٤٢ وارد پشاور شد و بکمک مکشن در دلداری سک ها صرف مساعی نمود .

سر پر سیسایکس درین چند سطر خود از سردار محمد اکبر خان و از آمدن او با (۸۰۰) نفر به علی مسجد هم حرف میزند ولی خوب معلوم نمیشود که آمدن سردار را حین ظهور کرنیل وایلد در علی مسجد نسبت میدهد یا بعد تر از آن در زمان رسیدن جنرال پالک در پشاور و خیبر شبهه نیست که در ظهر نامه نمبر ٥٥ سردار محمد اکبر خان بعد از حرکت میں آخور احمد خان حرکت فردای خود را هم بطرف دکه به نائب امین الله خان تحریر نموده است ولی قراریکه از متن مکتوب نمبر ۸ واضح استنباط میشود ضرورت برای حرکت خود سردار بطرف خیبر پیش نشده است و احمد خان اسحق زائی به یاری سعادت خان مهمند و همکاری صادقانه قبایل افغانی خیبر و مهمند و نقاط مجاور حملات دشمن را از اواسط جنوری تا اواخر مارچ طوری خنثی ساخته و چنان رعبی بر آنها وارد کردند که قشون حتی قشون ده هزار نفری جرئت نمیکرد که در اواسط ماه اپریل با جنرال پالک وارد خیبر شود .

در نامه نمبر ۸ از پا بر جا ساختن سعادت خان مهمند و استمالت خیبریها هم حرفی در میان بود و چنین تذکر یافته بود که اکبر خان میخواست عالیجاه سعادت خان مهمند را پا برجا نموده و مردم خیبری را استمالت .کند منظور سردار مجاهد این بود که عوض طره باز خان خائن سعادت خان را در میان اوام مهمند به ریاست قومی بر قرار سازد . طره باز خان همان کسی است که با اجانب همکاری داشت و طوری که چند صفحه قبل طبق شهادت منابع انگلیسی دیدیم آخرین کسی که از درهء خیبر عبور نموده و با 35 نفر آدمهای خود از پشاور برای قوای محصور جنرال سیل به جلال آباد بتاریخ 26 دسامبر پول رسانید . همین شخص بود که به اصطلاح مکتوب نمبر ۸ فوری مکشن فرنگی در اثر یورش احمد خان میر آخور خراب و تراب شد طره باز خان در لعل پوره بود و با خبر اضمحلال (مکشن) از لعل پوره به پشاور گریخت و آنگاه سعادت خان بجای او تقرر یافت. مکتوب نمبر ۸ واضح میساد که برای سردار محمد اکبر خان ضرورت حرکت بقصد انتصاب سعادت خان باقی نماند و این امر هم در اثر یورش احمد خان و عقب نشینی مکشن عملی شد . در آغاز مقدمه جلال آباد نوشتیم که مسدود ساختن راه خیبر یکی از مسایل مهمی بود که بصورت فوری نظر سردار مجاهد را جلب نموده و پیش از این که برای مقابله جنرال (سیل) و (مگریکر) بر علیه شهر جلال آباد ترتیبات بگیرد به فکر انسداد معبر خیبر افتاد . این اقدام او از نقطهء سوق الجیشی و تکتیک نظامی تاثیر زیاد بر صحنه، عملیات جنگی وارد کرد و طوری که نظریات مولفین انگلیس مثل (لو) و(سر پر سیسایکس) و عقاید ایشان صاحب منصبان ایشان مثل (ابوت) را دیدیم اعزام احمد خان میر آخور و استمالت خیبریها روحیات قطعات سک و حتی دسته های انگلیسی را بکلی واژگون ساخته بود .

افریدیها خیبری که بنابر عادت قدیم از عبور و مرور خیبر حق العبور از انگلیسها میگرفتند روز مقابله افغان و انگلیس که عیناً روز مقابله خود آنها با انگلیسها بود یا روز مقابله افغان با هر اجنبی دیگری که باشد وطن خود افغانستان و وطن داران خود افغانها را به پول نفروخته بلکه خلاف انتظار انگلیس همیشه با برادران افغان خود کمر بسته و به کوچکترین اشاره سران ملی افغانستان برای مقابله اجانب سخت ایستادگی کرده اند آیا قبل از اینکه سردار محمد اکبر خان از لغمان پیامی فرستد خیبریها اعم از افریدی گرفته تا مهمند و غیره دره خیبر را بروی دشمن نه بستند و آماده مقابله با دشمن نشدند؟ سردار محمد اکبر خان با احمد خان اسحق زائی بیش از صد نفر رکابدار نفرستاده بود امر و اشاره سردار مجاهد کافی بود که خیبریها قبایل دور و نزدیک معبر بهم دست یاری داده و با دشمنان و اجانب مقابله کنند و ایشان تحت قیادت احمد خان و سعادت خان قوای (وایلد) و (مهکشن) را تار و مار کردند و بقرار هدایات سردار که در مکتوب نمبر تصریح شده در مقابل اجانب چنان سدی را برپا کردند که برای شکستن آن قوای عظیم و تجهیزات بزرگ درکار بود .

حصه دیگر مکتوب نمبر ۸ مربوط به اتخاذ ترتیباتی است بر علیه "جنرال سیل" و "مگریکر" در جلال آباد و اتفاق همه مردمان ولایت مشرقی اعم افغانیه و تاجکیه و جمع شدن آنها به دور سردار که در حصه دوم مربوط به مقدمه جلال آباد و در اطراف آن تبصره خواهیم نمود . مربوط به واقعات خیبر و پشاور درین زمان مکتوب دیگری هم در دست داریم که از طرف شخصی موسوم به "میر افضل" نام باسم نایب امین الله خان بکابل فرستاده شده اما متأسفانه یک قسمت آن که متن صفحه مکتوب است و ارتباط بیشتر به احوالات شخصی نویسنده آن دارد محفوظ و حصه دیگر که از نظر واقعات دلچسپ میباشد بعلت خوردگیهای حاشیه طوری کندگیها دارد و نامکمل است که با خالیگاه های موجوده از آن عبارت مسلسل و صحیح کشیدن معتسر است معذالک اینقدر واضح میشود که میر افضل خان هر که بوده از ظرف نایب امین الله خان به ماماخیل فرستاده شده بود و در آنجا مریض گردیده است . یا این اشخاص بغرض کسب اطلاع به خیبر و پشاور فرستاده و در متن مکتوب از "مگریکر" نماینده سیاسی فرنگی مقیم جلال آباد و دیگر فرنگی ها بنام عام "کفار" اسم برده شده است و درین نامه هم کلمه شکست خوانده میشود که بقوای وارده در جمرود وارد شده است . اینک متن آن خالیگاهها و بریدگیهای حاشیه ازین قرار است :


مرقع اول اسناد خطی موزه کابل مکتوب نمره ۱۰۱

"وجود محبت آمود عالیجاه رفیع جایگاه حشمت و شوکت دستگاه امیر الامراء العظام دوستی و مودت فرجام ذوى العز و الاحترام خلعت اتحاد بنیان اخوی مشفقی مهربان امین الله و له حفظ الله تعالی پیوسته از جمیع عوارضات و سوانحات زمان در مهد امن و امان بوده حسب التمنای احباب باد . بعد از شرح شوقمندیهای ملاقات که فاتحه کلام دستگاه سلسله محبت است مشهود میدارد عالیجاها مهربانا از یومیکه از شما مرخص شده وارد ماماخیل شده ایم ده روز بعد ناخوش شده تا حال در بستر مرض افتاده بودیم حالا فضل خدا شامل میباشد اما ضعف ناتوانی در بدن مستولی است مهربان من چند گاه سابق ازین دو نفر آدم خود را بسمت خیبر و یکی بشهر پشاور فرستاده بودیم که...  آمده معلوم شد ... از مردم یوسف زئی دو هزار... در توپ و جمرود آمده بودن در اخیر اخبار رسیده که آنها شکست... و مردم.... و .... مقرر شد... از برای مردم بزرگان... مکریگر و غیره کفار... غله و گاه چوب آنرا... لازم بود شما... واحد است امورات... هرگاه که ما درینجا میباشیم... بر شما لازم است که... ما بوده عالیجاها خدا شاهد و گواه حالت که از سواری اسپ نیستم توقع که از راه دوستی و برادرای مهربانی کرده جپان سه شانزده... کهار تحویل عالیحضرت میرزا میر نموده و روانه باشد که بخدمت رسیده ملاقات برادر حاصل شود... باقی از ینطرف بهمه باب خاطر خود را جمع داشته احوالات سلامتی خود را ... والسلام"

مهر (میر افضل)

"تعظیم و تسلیم فراوان بخدمت سراسر سعادت عموی مهربان برسد نوشته بودند که بجواب ثانی معطل باشید . صاحبا از قرار فرموده، شما عمل کرده ایم حالا فکر نان و... حقیر نکنند که... بیشتر مختارید عالیجاههان اخوان کرام نصر الله خان و روح الله خان..." قست دوم محاربه جلال : آباد توجه به خیبر و مسدود ساختن راه بر روی قوای امدادی دشمن با تمام اهمیتی که داشت با موضوعی بود فرعی بدین جهت سردار محمد اکبر خان محض با اعزام میر آخور احمد خان اسحق زائی و بر قراری سعادت خان مهمند بجای طره باز خان بمرام خود و سران قوم موفق شد و ضرورت نه افتاد که خود شخصاً جانب خیبر رود لذا متوجه قوای فرنگی و مقیم جلال آباد .گردید ،محاربه جلال آباد که ابتدا و انتهای آنرا باید بین (۱٥) جنوری و (۷) اپریل در حدود (دو ماه) بیست روز شمرد یکنوع جنگی است که سر نوشت آن فقط در چند ساعت روز (۷) اپریل ١٨٤٢ فیصله شد و بقیه ایام انگلیس ها محصور در شهر و افغان بین لغمان و جلال آباد به تمرکز قوا مشغول بودند و میان دو قوه حمله های ناگهانی و گلوله باریهای توپ و تفنگ و غیره وصورت میگرفت . رؤسای قبایلی و پهلوانان گمنام ملی با احساسات سرشار وطنی و نیروی روحی ایمانی و اسلامی کمافی السابق بر علیه فرنگی ها بر انگیخته و از هر گوشه و کنار به امر سران ملی مرکز و بدون مصلحت آنها محض به سایقه احساسات وطن خواهانه خود به طرف جلال آباد حرکت میکردند تنها نقطه ضعف ما درین وقت همان مرکز مملکت بود که تا وقتی (تا 15 اپریل ١٨٤٢) وجود شاه شجاع اجنبی پرست قسمتی از قوای مملکت را مختل ساخته بود و مردم را از جهاد و مدافعه وطن مانع میشد و بعد از قتل او موضوع جانشینی بی اتفاقی های جبران ناپذیر در میان سران قوم تولید نمود در حقیقت امر این بی اتفایها اصلاً بعد از جنبش معروف کابل (۲ نوامبر ١٨٤١) کم کم بمیان آمده و موضوع انتخاب نواب محمد زمان خان به پادشاهی و رسیدن سردار محمد اکبر خان از بخارا به کابل و باز حرکت سردار بطرف جلال آباد و توجه و میلان شاه شجاع به نایب امین الله خان و سوء تعبیرات افکار مصلحت جویانه اخیر الذکر از طرف خاندان نواب و عدم حصه گرفتن شاه به جنگ و اخراج اجانب بالآخره قتل او و مخالفتهای ذات البینی نواب محمد زمان خان و نایب امین الله خان و روی کار شدن فتح جنگ به مصلحت یکطرف و مخالفت طرف دیگر چیزهائی است که متأسفانه فضای صمیمیت و وحدت نظر سران ملی را مکدر ساخته و در موقعیکه قندهار و جلال آباد هنوز در دست دشمن بود و مژده حرکت جنرال پالک به آنها قوه قلب میداد عوض اینکه سران ملی در مرکز مملکت متحد باشند طوری مشغول نقشه های خود خواهی بودند که موضوع دفع جنرال سیل در جلال آباد و امداد واقعی سردار محمد اکبر خان تا حدی فراموش شده بود پندت جوان کشمیری "موهن لال" که درین وقت در کابل بود بعد از حرکت سپاه الفنستن و سردار محمد اکبر خان تبلوئی از کابل رسم میکند خیلی تأسف آور که کمال اختلاف نظر و خود خواهی زعما را نشان میدهد وضعیت شاه شجاع البته خود بخود معلوم است که بافکار اجنبی پرستی در بالاحصار نشسته و دروازه آنرا بر روی سران بارکزائی بسته و فلاح خود و تاج و تخت خود را تنها بمراجعت انگلیس ها میدانست و بر سردار محمد زمان خان شاه دیگری است که چند هفته قبل به شاهی برگزیده شده و بعد از ورود سردار محمد اکبر خان بکابل موقعیت او کمی سرد شده و با مداخله مستقیم و غیر مستقیم نایب امین الله خان لوگری در امور نایب الثانی مقام شاهی او شمرده میشد این وضعیت سرد هم بیشتر متزلزل شده بود . شبهه ئی نیست که شاه شجاع برای عقیم ساختن افکار بارک زائیها و عادی بر شمردن موفقیت آنها به نایب لوگری تمایل مزید داشت ولی نایب میخواست ازین موقع باریک ازین تمایل و از اینکه واسطه مراوده میان بزرگان قوم شمرده میشد به نفع مملکت استفاده کند و طرفین و افکار ایشان را بهم آشتی دهد و بنقطه واحدی که خیر وطن بصورت فوری ایجاب میکند سوق دهد ولی با این آشتی یکی از دو پادشاه یعنی سردار محمد زمان خان قراً باید وزیر شود و بعبارت دیگر عداوت میان نواب و نایب و دودمان آنها تولید نمود و طرفداران آنها علنی در کوچه های شهر بهم میجنگیدند و قصه ها خانه ها را پر کرده بود. در چنین فرصت سردار محمد اکبر خان متصل مکاتیب جهت تقویت قوای خود بکابل میفرستاد ولی سران قوم مشغول اغراض و خانه جنگی های خود بودند و مسئله جلال آباد تا یک اندازه فراموش ده بود شجاع که بحفظ وضعیت خویش سخت مصر بود بالآخره در اثر مکاتیب سردار محمد اکرم خان و فشار ملت بقصد مقابله اجنبی تا سیاه سنگ بر آمد ولی بشرحیکه همه میدانیم شب هنگام برای گرفتن جواهرات سلطنتی به بالاحصار برگشت و صبح بدست شجاع الدوله خان پسر نواب محمد زمان خان بقتل رسید و خبر قتل او با فیرهای توپ بتاریخ (5) اپریل در کمپ وزیر محمد اکبر خان در جلال آباد اعلام شد و صداهای آن بگوش همکاران فرنگی شاه در شهر محصور جلال آباد رسید . این قتل هم بدبختانه درد ملیون را دوا نکرد یعنی سران قوم در حالیکه خوب میدانستند که با مراجعت انگلیس ایشان و آمدن ایشان معدوم و با شکست او امیر دوست محمد خان مراجعت کردنی است راه یافتن اتفاق نظر در امور انتخاب شاهکار مشکلی نبود معذالک جلوس فتح جنگ پسر شاه شجاع جنگهای نواب و نایب را از کوچه های شهر بیرون تر در پوزههای بینی حصار و بینی نیزار کشیده تا آخر محمد اکبر خان موفق نشد که کمک بواقع از کابل دریافت دارد بلکه خبرهای حزن آور بی اتفاقیهای کابل روحیات غازیان اطراف سردار مجاهد را هم به تدریج ضعیف میساخت در میان سران قومی که درین وقت در کابل تشریف داشتند آنکه باز هم با تمام این غوغا و هرج و مرج متوجه جلال آباد بود همان نایب امین الله خان است که محض به سایقه افکار وطن خواهانه بودن اینکه کوچکترین ادعائی برای شخص خود داشته باشد از هرجائی که صدای برای وحدت قوم و ملت بلند میشد لبیک میگفت و بهر راهی که به این مقصد نزدیک تر بود قدم میگذاشت و با وجود شاهانی مانند شاه شجاع زمان شاه فتح جنگ و مدعیان دیگر مرکز مراجعات ملت و غازیان بیشتر او بود و اوضاع داخلی بهر نهجی که انکشاف می نمود نقط نظر او اخراج بیگانگان از خاک وطن فرق نمیکرد و تاریخ خودش قدم بقدم این نظریه را تائید میکند پایان تر از طبقه سر کردگان رؤسا و ملکان کوچک تر هر کدام به سابقه شهامت ملی و عشق سرشار فداکاری در راه وطن آمادگیهای درین راه نشان داده اند و روح افکار آنها در کلمات ساده مکاتیبی درج است که اینک بار اول درین اثر افشاء میشود و هر کدام سند افتخاری است که سهم ملت را در جهاد آزادی و اخراج دشمنان مملکت جاوید میسازد .



مرقع دوم اسناد خطی موزه کابل مکتوب نمبر ٢٣٥

هو الغنى

"عرضداشت کمترین خادمان ابراهیم بذروه عرض ملازمان عالیجاه معلی جایگاه امیر الامراء العظام اسوء الکبراء الفخام صاحبی خدایگانی ام نواب مستطاب نواب محمد زمان خان و نایب امین الله خان دام اقباله میرساند بعد از ادای آداب قدمبوسی که حدی ندارد به تقدیم رساینده معروض میدارد که الهی ظل عاطفت انصاحبی ام را بر مفارق این کمترینان کم نگرداند . صاحبا تعلقچه سر افراز نامچه که باسم این کمترین مهربانی فرموده اند که جمعیت کرده به جلال آباد بروید صاحبا تا که بنده حقیر به لغمان نیامده بود هیچ کسی حرکت نمیکرد چونکه بنده کمترین بلغمان رسید جمعیت نموده معه پانصد نفر مکمل براق به جلال آباد بسر (مگریگر) رفتیم صاحبا قطره خون بمعه برادران و پسران خود در راه حق جل على شانه میریزیم از ینطرف خاطر شریف خود را جمع دارند چرا که درین باب هر که اسلام خود را ظاهر میسازد بنده، کمترین را یکی از جمله خادمان اخلاصمند خودها تصور نموده کاری خدمات که بوده باشد بدو کلمه اشاره فرمایند که سر افرازی خود دانسته بالرأس و العین بجا آورده شود باقی آفتاب اقبال در ترقی باد برب العباد . "

در پشت مکتوب مهر (ابراهیم)

محمد ابراهیم فرستنده این مکتوب داماد نایب امین الله خان میباشد و قراریکه ملاحظه میشود درین نامه اصلاً بجواب تعلقچه به عنوان نواب و نایب نوشته شده است که در اثر آن امر ترتیبات و حرکت بطرف جلال آباد به نامبرده داده شده است. اگرچه از متن مکتوب معلوم نمیشود که ابراهیم خان مذکور از کجا پانصد نفر باخود گرفته است معذالک احتمال زیاد دارد که نامبرده با نفری قومی ولی مکمل براق از لوگر بطرف لغمان حرکت نموده باشد درین مکتوب از سران فرنگی مقیم جلال آباد (مگریکر) اسم برده شده و او همان نمایندهء سیاسی انگلیس مقیم این شهر بود که با جنرال سیل بر علیه قوای ملی ما مدافعه میکرد.

احساساتی که درین مکتوب نسبت به جهاد و فدویت و ایثار و ریختن خون در راه حفظ وطن دیده میشود چیزی است عمومی که با تغییر الفاظ و کلمات در همه این مکاتیب دیده میشود اینک مکتوب دیگر را که با آمادگیهای جنگ جلال آباد ارتباط دارد نشر میکنیم .


مرقع دوم اسناد خطی موزهء کابل مکتوب نمبر ۷۲

صاحبا امیدگاها قبله گاها

عرض میشود که بخیریت مقدمه جلال آباد در پیش است و بعضی آدمها گفتند که سواره و دسته شما را معمول سفر کرده اند و خود شما را از سفر موقوف کرده اند . صاحبا سواره و پیاده که در تحت این حقیر نام کرده اند امروز روز خدمت است هرگاه از خدمت و جنگ دین رسول الله که ما را مانع نمودند صاحبا دسته و سواره و پیاده هیچ بکار نداریم بهر کس میدهند مختار هستند که نام از ما باشد سوار و دسته ما بدنبال دیگری بروند ازین زندگانی مرگ بهتر است و از بابت حسین بیداغچی مواجب نامبرده را مشخص کرده جواب بفرستند و در سر بیداغچی مشقت بسیار است مواجب نامبرده را به درستی بر آورده بکنید و احوال را بدست محمد بانشانی مشخص از برای حقیر نوشته بفرستند که بکار خود بدانیم ایام بکام باد."

درین مکتوب متأسفانه امضاء و مهر دیده نمیشود اما از عنوان نامه و کلمه قبله گاها واضح میشود که طرف یکی از پسران نایب امین الله خان نوشته شده و چون نصر الله خان پسرش باو در کابل بود احتمال زیاد دارد که این نامه از طرف روح الله خان یا کدام پسر دیگرش تحریر شده باشد نگاه کنید یکنفر از هموطنان ما درین وقت محض در مقابل افواهاتی که خود را در جنگ اجانب سهیم نمی بیند چقدر بر افروخته میشد نویسنده این نامه که روز را روز خدمت جنگ دین رسول الله (ص) میداند دسته سوار و پیاده را محض بنام و برای مظاهره در اوقات عادی صلح بکار ندارد متأثر است که چرا دسته پیاده و سواره ، او بجنگ برود و او را از تشرف به این خدمت مانع شوند در حالیکه جنگ در پیش رو باشد و او در آن شامل نگردد دسته سوار و پیاده را ابدا بکار ندارد . عاشق نام و منصب نیست ، سرکردگی قطعه سپاهی را محض برای انجام وظیفه در جنگ آرزو دارد و بس و در غیر آن مرگ را بر زندگی ترجیح میدهد اینها جمله های بسیار ساده یکی از افراد افغانستان است در قرن ۱۹ همان افرادیکه در آغوش کهساران آزاد مملکت درسایه احساسات پاک دینی و ملی پرورده شده و با همین افکار منزه و مردانه بکرات خاک مملکت را از تجاوز اجانب و اغیار حفاظت کردند .

پیشتر دیدیم که سردار محمد اکبر خان به مجرد ورود به لغان فوراً اسرای انگلیسی را در بدیع آباد و قلعه محمد شاه خان بابکر خیل جای داده و متوجه مقدمه جلال آباد و اخذ ترتیبات لازمه برای انسداد راه خیبر گردید با وجودیکه شاه شجاع حاضر شد که با قوای خود نیروی ملی جلال آباد را تقویت کند با وجودیکه زعمای ملی کابل بیشتر در مسایل شخصی منهمک بودند معذالک به تشویق و اقدامات نایب امین الله خان بعض دستههای قومی با حرارت زیاد که معرف سجیه ملی افغانی در دفاع وطن میباشد خودها را به لغمان رسانیده و در مقدمه جلال آباد سهیم شدند . در آغاز مبحث جنگ جلال آباد تذکر دادیم که سردار محمد اکبر خان عند الورود به لغمان باب مذاکراه را با سران انگلیسی مقیم این شهر مخصوصاً با نماینده سیاسی ایشان میجر (مگریکر) افتتاح نمود تا المقدور از خون ریزی مزید جلوگیری شود ولی انگلیس ها به هیچ صورت روی موافقت نشان ندادند و با وجود زلزله بسیار شدید ۱۹ فروری که سنه ربع تمام خانه های جلال آباد را ویران کرد و استحکامات انگلیس ها را منهدم ساخت باز با لجاجت هرچه تمام تر به ساختن استحکامات و به تقویت خود پرداختند. موهن لال میگوید که من بچشم خود مکتوبی را در کابل خواندم که در آن محمد اکبر خان نوشته بود که (مگریکر) کافر به هیچ صورت روی موافقت نشان ندادند و با وجود زلزله ، بسیار شدید ۱۹ فروری که سه ربع تمام خانه های جلال آباد را ویران کرد و استحکامات انگلیسها را منهدم ساخت باز از لجاجت هرچه تمام تر به ساختن استحکامات و به تقویت خود پرداختند . موهن لال میگوید که من بچشم خود مکتوبی را در کابل خواندم که در آن محمد اکبر خان نوشته بود که (مگریکر) کافر به هیچ صورت به مذاکره قانع نمیشود و سائرین مثل کرنیل (دینی) Dennie میجر برادفت Brodfoot کپطان ابوت Abbot خود را در جلال آباد سخت محکم کرده اند از روی اسنادی که تازه بدست آمده مکتوب نمبر ۸ مرقع سوم اسناد خطی موزه کابل به موقعی اشاره میکند که سردار هنوز در چهار باغ (حتماً چهار باغ لغمان) است و مردم به او بسته شده میروند چنانچه مرقوم است! 

"... و کلانهای تاجکه و افغانیه ، تگاب ، جلال آباد در رکاب ظفر انتساب میباشند سردار محمد اکبر خان حاضر میباشند و خود سردار در چهار باغ مهمان میباشد بناء لشکر کشی دارند و مگریکر در جلال آباد محاصره میباشد." قراریکه پیشتر اشاره کردیم مراحل اولی جنگ جلال آباد یکنوع حمله هائی بود که انگلیسهای محصور برای بدست آوردن خوراکه به قصد چپاول بعض رمه ها که در نزدیکهای دیوارهای شهر می آمدند به یورش مبادرت میکردند و یا اینکه برای محافظت دروگرها که به قصد بریدن علف در پیرامون شهر میفرستادند مجبور به بر آمدن میشدند. غازیان افغانی هم هر وقت که برابر شده بود از هرگوشه و کنار به آنها فیر و حمله میکردند. این وضعیت تا ٢٤ فروری دوام کرد قراریکه از متون انگلیسی معلوم میشود سردار محمد اکبر خان بعد از اخذ ترتیبات لازمه مرکز نظامی خود را از لغمان به (اموخیل) ۱۲ میلی شهر جلال آباد انتقال داد و قوای افغانی برای مراقبت محصورین فرنگی نزدیکتر شدند و به این جهت انگلیسها روز 25 فروری را روز اول محاصره خود میشمارند کپتان (ابوت) منظره ظهور قوای ملی و افغانی را طوریکه از عقب دیوارهای شهر جلال آباد در نظر اول او جلوه کرده است چنین شرح میدهد : "رساله در بلندیها دور تر از آتش توپهای ما ظاهر شد و پیاده نظام شان در اراضی پست و بلند اطراف ما موقع گفتند لا ینقطع حتى بدون مقصد و هدف فیر میکردند ایشان چهار علم داشتند که دوی آن سرخ یکی سفید دارای خطوط آبی و یکی هم بکلی سفید .بود یکنفر ملای کهن سال از میان آنها برآمده و عمامه تی را به نوک چوب بانگسی بلند کرد طرف شام همه پس رفتند در حالیکه 6-۷ نفر آنها در اثر فیرهای تفنگ داران شوقی که شبها مجاز به فیر بودند تلف .شدند به این ترتیب روز اول محاصره بپایان رسید و در طی آن دشمن جبه خانه زیادی را به مصرف رسانید ما کارتوسهای خالی ایشان را جمع کردیم و به این ترتیب ذخیره بدست آوردیم ." بتاریخ اول مارچ سردار محمد اکبر خان قرارگاه نظامی خود را پیشتر آورده به یک میلی دیوارهای شهر در پیرامون قلعه میر آقاجان موقع گرفت در حالیکه مسیر رودخانه کابل بطرف جناح چپ قشون ملی قرار داشت وعده مجاهدین بالای تپه بر آمدند که به ۳۰۰ متری زاویه جنوب غربی قرارگاه سردار وقوع داشت و از آنجا در خط رساله فرنگی ها شروع به گلوله باری نمودند . روزهای ۲-۳ مارچ فیرهای طرفین از همین زاویه دوام داشت روز چهارم مارچ دسته قوی به دومیلی زاویه شرقی شهر جلال آباد فرستاده و تا هشتم ماه مذکور درین گوشه فیرهای طرفین دوام داشت و انگلیس ها با توپهای خود مسلسل آتش باری میکردند. "

سپاه فرنگی قوای افغانی را درین وقت 35 هزار سوار ١٤ هزار پیاده تخمین میکردند ولی (چارل رتبون لو) Charles Rathbon Lan رقم پیاده مبالغه آمیز میپندارند قرار یاد داشت های "ابوت" درین روز دو نوع مکتوب از شاه شجاع به "جنرال سیل" در جلال آباد توصل نمود یکی رسمی و دیگری خصوصی در مکتوب رس انگلیس ها را رسمی تهدید میکرد که اگر جلال آباد را تخلیه نمیکنند لشکر بزرگی بر علیه آنها خواهد فرستاد . حال آنکه در مکتوب خصوصی روی سازش نشان داده و نوشته بود که بیشتر از این اعزام قوا را بر علیه شما به تعویق افگنده نمیتوانم و اطلاع بدهید که قصد و مطلب حقیقی شما چیست؟ جنرال سیل رسماً به او جواب نوشت که حالا تحت اداره جنرال پالک هستیم و تحت قومانده او کار میکنیم. در همین روز هشتم مارچ افغانها بر یک توپ انگلیسی حمله کرده و آنرا گرفتند . منابع انگلیسی میگویند که دسته افواج شاه شجاع توپ را باخود از شهر کشیده و به ملیون تسلیم دادند. بهرحال توپ بدست غازی ها افتاد . اما تحت آتش توپهای ۹ پونده انگلیس ها آنرا دوباره بدست آوردند . بتاریخ ۱۰ مارچ سردار محمد اکبر خان بنای نقب گذاری را گذاشت دو روز بعد کپتان "ابوت" فرمانده توپ خانه فرنگی زخمی شد . بتاریخ ١٤ مارچ قوای ملی در یک کیلومتری دروازه کابلی شهر جلال آباد قوه تمرکز دادند و دامنه حمله ازین زاویه تا ۱۷ مارچ دوام داشت روز بعد غازیان تپه را که فرنگیها (تپه چلم) نام نهاده بودند گرفتند چون تماس غازیان با دیوارها شکل همبستگی پیدا کرده بود از اواسط تا اواخر ماه مارچ انگلیس ها از درک علوفه و آذوقه خیلی در تلهکه بودند .

در اوایل اپریل وضعیت طرفین بجائی رسیده بود که باید خواه نا خواه سرنوشت خود و پیکار را معین کنند انتشار یک خبر که صحت آنرا انگلیسها انتظار میکشیدند و در حقیقت بوقوع هم نه پیوسته بود بصورت معکوس برای قوای فرنگی کمک زیاد کرد و سر نوشت جنگ را معین نمود. این خبر عبارت از شکست جنرال پالک و عقب روی او از دره خیبر که بتاریخ (5) اپریل در میدان جنگ و در داخل دیوارهای جلال آباد یکسان نشر شد و شادمانی خود را غازیان به فیرهای توپ اعلام کردند انگلیس های محصور که تا این زمان زمزمه رسیدن جنرال بالک به ایشان قوه قلب داده میرفت فهمیدند که دیگر انتظار سود ندارد و چشم کمک از طرف هند نباید داشت و سر نوشت آنها به هر نحوی که باشد بدست غازیها فیصله خواهد شد در حقیقت امر عکس اینخبر به وقوع پیوسته بود جنرال پالک با قوای بزرگی که مرکب از ده هزار عسکر بود بود و با رساله و توپخانه مفصلی مجهز شده بود بالآخره در اوائل اپریل مقاومت قبائل را شکسته و معبر را باز کرد. انتشار معکوس این خبر بیشتر به مفاد انگلیسها تمام شد زیرا چون خود را در منتهای نا امیدی دیدند پیش خود ختم کردند که فردا خواهی نخواهی از شهر بدر شوند و سر راست به کمپ سردار محمد اکبر خان حمله نمایند قوماندان عمومی قوای فرنگی جنرال سیل به چنین حمله ئی موافقت نداشت ولی سائر صاحب منصبان جزء آنقدر اصرار داشتند که حتی بین خود فیصله نموده بودند که اگر در شب (٦) اپریل جنرال موافقت باین نقشه نکند فردار صبح قبل ازینکه او از خواب بیدار شود عساکر را از شهر بمیدان جنگ بفرستند بالآخره جنرال موافقت نموده و به ساعت 5 صبح (۷) اپریل قوای انگلیسی از دروازههای کابلی و پشاوری جلال آباد بر آمدند دو ستون در امتداد سواحل رودخانه کابل به راه افتادند و توپخانه کمپ غازیان که به دونیم میلی غرب جلال آباد وقوع داشت زیر آتش گرفت . سردار محمد اکبر خان به مقابله پرداخت ولی چون پیش بین چنین حمله ناگهانی آنهم بیرون دیوارهای شهر مستقیم بالای کمپ خودش نبود سعی اش جائی را نگرفت دسته های محدود سوار و پیاده که خود را آماده کار و زار ساختند کاری ساخته نتوانستند و توپهای غازیان وقتی به فیر آغاز کرد که دشمن به (۸۰۰) متری آنها رسیده بود و گلوله از بالای آنها میگذشت و در نتیجه علایم پراگندگی و شکست در کمپ ملیون پدیدار شد و سردار با غازیان بطرف لغمان عقب نشستند و انگلیس ها چهار توپی را که قوای ملی از لشکر الفنستن گرفته بودند پس گرفتند و پیش از اینکه آفتاب به نصف النهار برسد کمپ غازیان را اشغال کردند . اگرچه حد نهائی این مبحث تحت عنوان (مقدمه جلال آباد) به همین جا منتهی میشود معذالک خوانندگانی که موضوع را تا اینجا تعقیب میکنند دفعتاً به سوال عمده مواجه میشوند که آیا چرا دفعتاً فتح ما به شکست و کامیابی به ناکامی مبدل گردید . شبهه نی نیست که قوای بسیار محدود جنرال "سیل" انگلیس مانند گنجشکی در پنجال شاهینی افتاده و جز تسلیم راه نجاتی از چار دیواری شهر جلال آباد برای آنها متصور نبود. معذالک فتح نهائی نصیب ایشان شد و در اثر این پیروزی بار دیگر انگلیسها خود را بکابل رسانیدند . موضوع تاثیر قوای امدادی جنرال (پالک) درین امر دخیل نیست . زیرا او هنوز از خیبر نگذشته و وارد صحنه جنگ جلال آباد نشده بود بلکه آوازهای دروغی شکست او که در جلال آباد منتشر شده بود و از آن در جایش تذکر دادیم باید تأثیر مثبتی به نفع افغانها میکرد نه منفی . نوای معارک نسخه قلمی موزه کابل علت این شکست ناگهانی را یکنوع چال سیاسی میداند که انگلیس ها با امیر دوست محمد خان که هنوز در دست ایشان در هند بود بازی کردند بدین معنی که چون شکست خود و مراجعت امیر را در مقابل اسرای خود بر تخت افغانستان حتمی دیدند موضوع را به امپراطوری وانمود کردند که مراجعت شما بر تخت شاهی بشرطی صورت خواهد گرفت که برای حفظ پرستیژ نظامی بریطانیا به ایشان آنقدر مجال داده شود که خود را بطور مصنوعی بار دیگر تا کابل رسانیده و بعد از مظاهرهء انتظام گیرى بکلى خاک افغانستان را تخلیه .کنند سپس امیر دوست محمد خان نامه به پسرش سردار محمد اکبر خان نوشته و بانشانی عینک و قوطی نسوار خود به او فرستاده و در نتیجه به اساس یک نوع مانوره مصنوعی سردار قوای خود را به تدریج از جلال آباد به تیزین و از آنجا بکابل و از کابل به بامیان عقب کشید و به این ترتیب قوای جنرال پالک تا کابل آمده و بغرض انتقام (برنس) و (مکناتن) بعضی حصصی چته های کابل را آتش زد و آنگاه اسرای انگلیسی را گرفته و با قوای جنرال (نات) که از قندهار از راه غزنی بکابل رسیده بود همه یکجائی از کابل بطرف هند رهسپار شدند و افغانستان را تخلیه کردند نظریه مولف نوای معارک با اینکه جنبه افواهی دارد امری است منطقی که در غیر آن علت شکست و عقب نشینی مسلسل قوای افغانی از جلال آباد تا کابل و از کابل تا بامیان خوب فهمیده نمیشود و برعلاوه در جنگهای ما با فرنگی در طی قرن ۱۹ نظیر این تشبثات دیده شده است . بهرحال ، اگرچه انگلیس ها فتح خویش و شکست سردار محمد اکبر خان را در جلال آباد و تیزین و آمدن مجدد خود را بقصد انتقام بکابل با آب و رنگ مخصوصی جلوه میدهند حقیقت اینست که این شکست و عقب نشینی سردار محمد اکبر خان شکل یکنوع مانورهء مصنوعی داشت که در اثر موافقت و هدایات امیر دوست محمد خان بعمل آمده بود. معذالک این را هم باید وانمود کرد که بعد از حرکت سردار غازی بطرف جلال آباد تا روز مراجعت او اوضاع کابل آشفته و میدان جلال آباد تقریباً فراموش شده بود که مختصراً اینجا بدان اشاره میکنیم .

عدم سهم گرفتن شاه شجاع در جنگ جلال آباد و ادعاهای نواب محمد زمان خان که بنابر انتخاب قبلی سران مجاهدین هنوز خویش را ذی حق مقام شاهی میدانست و افکار موافق و مخالف عده دیگر فضا را

آشفته ساخته بود .

این افکار اساساً باید بعد از قتل شاه شجاع و پیدا شدن امکانات مراجعت امیر دوست محمد خان از میان میرفت ولی با پادشاه شدن فتح جنگ و مخالفت نواب محمد زمان خان و نایب امین الله لوگری درین مسئله و فی مابین خود که اولی امارت خود را بیشتر در نظر داشت و دومی میخواست با یک فیصله آنی و فوری سران ملی را عجالتاً برای دفع و مقابله اجنبی بهم متحد سازد تیره تر شد و کار مشاجره، زبانی که چند ماه دوام داشت به جنگهای عملی بالاحصار و کوچه و بازار شهر کشید و پهلوی جنگ افغان و انگلیس در جلال آباد جنگ میان خود افغانها در کابل در گرفت و این بی اتفاقیها طبعاً در روحیات غازیان میدان جلال آباد تأثیر افکند حالا که اسمی غازیان بمیان آمد باید این حقیقت تلخ را هم اعتراف نمود که غازیان ما طوریکه در مکاتیب مربوط به جنبش غزنی دیدیم عموماً حرارت شان بعد از حملهء اولی و بردن غنیمت به تدریج سرد میشود و این کیفیت روحی در مقدمه جلال آباد تأثیری داشت . بهرحال سردار محمد اکبر خان بعد از شکست جلال آباد و تیزین که خواه آنرا شکست مصنوعی دانست یا واقعی بکابل به عجله رسید که فتح جنگ در بالاحصار محصور و قوای نواب محمد زمان خان و نایب امین الله خان در پیرامون تپه مرنجان مصروف پیکار بودند و با مداخله او مخالفت با قبول شدن پادشاهی فتح جنگ و وزیری خود سردار محمد اکبر خان خاتمه پذیرفت با رسیدن قوای بزرگ انگلیس از مشرقی و مکاتبه مخفی که میان ایشان و فتح جنگ صورت گرفته سردار محمد اکبر خان آخرین شهزاده سدوزائی را به حبس افکند ولی با نزدیک شدن عساکر جنرال پالک بکابل خود وزیر جانب بامیان عقب نشست و فتح جنگ به استقبال انگلیس ها تا جلال آباد رفته و در سایهء بیرق آنها بر تخت بالاحصار نشست و امین الله خان لوگری آخرین مجاهدی است که درین ساعات نا امیدی و پراگندگی با دسته بسیار محدود غازیان در دامنه های تپه های قشنگ استالف با قوی فرنگی پنجه داده بود .

دشمن اول انگلیس باید تا دقیقه آخر با آنها بجنگد.